عاشق
دوستــــ داشتن یعنـــی اونـــــی که اگه صد دفعه هم ناراحتش کنــی هربـــــار میگه این دفعه آخریــــــه که می بخشمتــــــ و با اخـــم میــاد توی بغلتــــــــ دروغ بود دروغ فریب بود فریب بیا کنار دلم بنشین دیگر نمی شنود گوش ما صدای لطیف دگر به باغ نمی خواند آن پرندۀ شاد به چشمها باید نگاه کرد و گریست دگر به محفل یاران صفای دیرین نیست کجاست نم نم باران ؟ کجاست جنگل سبز ؟ در آن سفر که شب از لای ِ بوته هــا می رفت . مِه آمد آن طرف ِ کوه ، بی خیال نشست، و گم شدیم در آن راه ِ مِه گرفتۀ تار نیافتیم حقیقت را . و راه ما به باغ ِ سبز می پیوست ، تمام ِ روز به دنبال باغ گشتیم دروغ بود دروغ فریب بود فریب . حتی وقتی دوری ازمن نزدیکم باتو کی مثل من ازبرکرده رنگ چشماتو مونده هنوز توی ذهنم تک تک حرفاتو توی قلبم نمیگیره هیچکسی جاتو من آرزودارم که عمرم باتوسرشه بین من وتوفاصله هرروزکمترشه یک لحظه دورازتوبرام قدهزارساله بامن باش عشقم تازندگیم زیباترشه تودنیام عشق تومثل یه جادوشد وقتی خیره شدی توی چشمام دست دلم روشد باتوخوبه حال و هوام باتوچقدشادم ماهم وقتی پیش منی غم میره ازیادم در دنياي بچه ها هر کي زودتر بگه دوستت دارم برنده هست ولي در دنياي بزرگتر ها هر کي زودتر بگه دوستت دارم بازنده است
و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشم هایت همیشه بارانی است؟! یا ارحم الراحمین سلام بهم گفتن حالا که اون داره این کار رو میکنه تو هم دیگه براش ننویس گفتن این وب که مال اونه ولش کن برو یک وب جدید بنویس راستش اصلا دلم نمیاد به چند دلیل هنور خدا رو دارم ونا امید نیستم هنوز تو دلم دوستش دارم بعدم تو این وب ارامش میگیرم شما دوستای خوبم هم که خودش دلیل موندنم تو این وب شده نظرات و حرفاتون ارومم میکنه حالا شما بگین به نظر شما برم یا ادامه بدم ؟؟؟ یا ارحم الراحمین خداجونم سلام خدای من خیلی دوست دارم خدایا شکرت بابت داده و نداده هات صد هزار بار شکرت اکه دادی و بدی نعمته اگه ندادی و ندی حکمت پس خدایا خداجونم دیگه ازت نمی خوام بهم برش گردونی دوستش دارم ولی تو رو بیشتر دوست دارم خدایا میگم راضیم به رضای تو خدایا میدونم چیزی که به صلاح بدونی همون میشه میدونم بد بندت رو نمیخوای پس میگم خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار یاارحم الراحمین یا قاضی الحاجات گفتی بنده من گر صدبار توبه شکستی باز ای من که اومدم من که توبه کردم من که گفتم ببخشید پس خدای من چرا جوابم رو نمیدی میدونم صدام رو میشنوی میدونم التماسم رو میبینی میدونم دردم رو میفهمی پس جوابم رو بده یک نشونه فقط یک نشونه بهم بده تا بفهمم هنوزم دوستم داری هنوزم گدای خونت رو دوست داری و دست رد به سینش نمیرنی خدایا به فریادم برس هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تموم فکر من پیش تو بود .مثه تو تو زندگیم هیشکی نبود............... خدایا نسیم نوازش کجاست ... کویرم ، سرآغاز بارش کجاست بیا تا به لبخند عادت کنیم ... به این راز پیوند عادت کنیم بیا ساده مثل چکاوک شویم ... ب یا باز گردیم و کودک شویم غریبه نیستم چون خدارا دارم درشهر غربت علی ابن موسی الرضا را دارم دلم گرفته از مردم دنیا ار دشمنان در پوست دوست از بودن های بدتر از نبودن ازدوستت دارم های بی معنا دوست از عشق های لحظه ای از انکس که خنجر به کمر دارد للم گرفته از عشق های پوشالی از خیانت از رفاقت از سکوت پرمعنای درد از صدای قلب خسته از تو از خودم از هرکه در ظاهر کنارم هست از که گویم از تو از دلم از بی کسی در اوج از تو که بودی عشق دنیایم از تو که شکستی قلب تنهایم یا از شکسته های دلم دلی که روزی خانه دو عشق بود دلی که در ان هم خدا بود هم ماه بود ماه من بعد خدا صاحب خانه بودی بعد ار خدا تو بودس درمان هر دردم حال چه گویم حال که شکستی و گذشتی از من شکستی نگفتی بهر چه میشکنم شکستی و نشنیدی صدای شکستنم اری اری شکستم و شکستنم در اوج بی صدایی صدایی داشت صدایی که گوش شنیدم ماه من نداشت ماه من دنیای من حال بی تو تنها شدم باز تنها شدم باز هم قلب خسته بی صاحب خانه شد نه باز تحویل تنها صاحب خانه شد خانه ای که دو صاحب خانه داشت حال تنها خدا صاحب خانه شد باز در خانه عشق امدم صاحب این خانه عشق است عشق من صاحب این خانه است اری صاحب این خانه ارباب ماست ارباب ما موسی الرضا ست از کرم درگشاید روی گدای خانه اش اه ای خدا باز امدم خسته و درمانده و راز امدم درمانده از مردم دنیا درمانده از عشق های دنیا اری ای خدا تنها گشته ام از گناه خویش پشیمان گشته ام ای خدا از دلم داری خبر پس به لطف خود به درمانم برس خود که دانم روسیاهم ای خدا خود که دانی جر تو کس ندارم ای خدا پس باز از کرم لطفی بکن قلب خسته ام درمان بکن نفرین به تو به من به این دل نفرین به دیروز به امروز به فردای بی تو نفرین به عشق به عاشقی نفرین به روزا بی کسی نفرین به ماه به اسمون نفرین به دل به کهکشون نفرین به تو به او به ما نفرین به فردای بی کسی نفرین به هرچی تو دنیاست نفرین به هرکی بین ماست نفرین به غیر تو به غیر عشق نفرین به عاشقی به خستگی نفرین به انکه امد و گفت نفرین به من به دل نفرین به تو به قلب سنگی نفرین به غیر یار؟ نه تو! یار تونیستی! اوست یار؟ نه؟ غیر تو نیست مرا یار در زمین! من از یار گویم.از عشق پس به دل نگیز که گفتم یارم تو نیستی یار در خانه من روی زمین جز تو نیست. یار در خانه دل جز تو خداست اری ز دل گویم و از یار فریاد که دل را شکست دست یار یار که گفتم تویی انکه شکستس دل تویی فردا که شوم سوی دل فردا که شوم سوی یار گویمش که شکست دست یار دلم یار که گفتم شوم سوی او نیست جز یارم خدا ان است پناه بیکسی هام پناه دل خستگی هام خداست یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال تا حدود 12 ساعت دیگه سال تحویل میشه الان همه مردم یک جورایی مشغولن و سعی میکنن شاد باشن ولی من بد جور دلم گرفته خیلی تنهام و جز خدا کسی نست که حرفام رو بشنوه خستم از نامردی مردم دنیا از نامردی کسی که همه دنیام بود مگه من چیکار کردم که حالا باید تو این روزا انقدر دلم گرفته باشه نمیدونم اخه مگه تو سینه اون قلب نیست مگه این قلب همونی نیست که میگفت بخاطر تو میزنه مگه این همونی نیست که میگفت نفسم به نفست بنده پس حالا کجاست ببینه نفسم بالا نمیاد کجاست ببینه دارم خدارو التماس میکنم یا برگرده یا مرگم برسونه کجاست ببینه که دارم از پا در میام کجایی الهه عشقم کجایی کجایی ببینی باهام داره چیکار میکنه دوریت خدایانمیدونم چی بلایی داره سرم میاد خدایا یعنی کیه یا چیه که داره اون رو ازم دور می کنه خدایا به همین لحظه های اخر سال تو رو به ابروی فاطمه زهرا تو رو به دستای بریده علمدار کربلا به شیر خواره اقام امام حسین قسمت میدم به فریادم برس خدایا نگذر از هرکی داره بین ما جدایی میندازه خدایا یا مهتابم رو بهم برگردون یا جونم رو بگیر دیگه صبرم تمام شده خدایا تویی بینا ترین تویی شنواترین تویی دانا به هر نهان خدایا میدونی تو دلم چه خبره میدونی دوست داشتنم از ته دل میدونی خدا پشیمونم از همه گناهام یا ارحم الراحمین یا قاضی الحاجات به فریادم برس به نام خالق شقایق گل همیشه عاشق الان داشتم به لینک های وب نگاه میکردم یاد دوستای قدیم که الان خیلی هاشون نمی نویسن افتادم مثال دختران پاییز و پسرک تنها و.... بعد اومدم رو تاریخ وبلاگ خودم یعنی 22 شهریور 1389 اولین نوشته هام برای عشقم وای چه روزایی بود دوستش داشتم وبراش مینوشتم بدون اینکه خودش بدونه ولی حالا چی با اینکه این مدت کنارم بود واز همه چیم خبر داره از دلم و از دلیل بودنم ولی داره اینجوری پا رو قلبم میزاره اخ ای خدا چی بگم راضیم به رضای تو و امیدوارم بازم برگرده
خدا به عشق گفت:من تورا افریدم و تو نیز مرا در قلب انسان ها زنده کردی عشق گفت:زنده کردنت بسی دشوار بود. خدا گفت:تو از عهده ی این کار بر امدی عشق گفت:اری اما موی مرا سپید کرد خدا گفت:به تو عمری دوباره می دهم عشق گفت:باری دیگر نیز پیر می شوم مدت ها بگذشت و بازهم خدا و عشق به گفتگو پرداختند. خدا گفت:از چه شکسته شده ای ؟ عشق گفت:دلخونم تو دل خونترم نکن خدا گفت:چه بر تو گذشته که این همه اشفته ای؟ عشق گفت:مرابه تمسخر گرفته اند خدا گفت:چه کسی تورا به تمسخر گرفته؟ عشق گفت:بنده هایت که دم از عشق میزنند خدا گفت:چگونه؟ عشق گفت:با دروغ و نیرنگ و حیله و فریب کاری خدا گفت:به تو عمری دوباره خواهم داد عشق گفت:ایا قصد داری که من از بین بروم؟ خدا گفت:نه هرگز عشق گفت:بنده هایت با قلب های کینه ای خود،با دل های سیاه و بد ذات خود مرا نابود خواهند کرد دیگر خدا هیچ چیزی نگفت............ برگرفته:http://asmanekaghazi.loxblog.com/ کسی به خدا گفت: برگرفته:http://asmanekaghazi.loxblog.com/
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... ! امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد به نام خدایی که عشق رو افرید حالم خیلی گرفته هرچی به سال جدید نزدیکتر میشیم حالم بدتر میشه. اخه اصلا دلم نمیخواد با نبودن الهه عشقم بهار رو ببینم خدایا خیلی نامرده اخه مگه بهش چه بدی کردم که اون داره اینجوری قلبم رو میشکنه مگه غیر از دوست داشتنش کاری کردم که داره داغونم میکنه اخه خدا دلم خیلی ازش گرفته اون که دید چقدر دوستش دارم اون که دید بدون اون نمیتونم اون که دید تحمل شکستن ندارم پس چرا شکست پس چرا کنارم بود و بعد از پشت بهم خنجر زد من که بهش گفته بودم تحمل هرچیز رو دارم ولی تحمل دوری اون رو ندارم بهش گفته بودم از همه بدی دیدم ولی تحمل بدی دیدن از اون رو ندارم بهش گفته بودم اگه دوستم داری کنارم باش گفته بودم اگه ازته دلت دوستم داری بهم جواب بده گفته بودم قرار بشی همه دنیام پس از ته دلت بهم جواب بده چند بار اینا رو گفتم بهش چند بار زندگیم رو براش توضیح دادم چند بار چند بار پس چرا با هام داره این کار رو میکنه اون که همه چی رو میدونست پس چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا کمکم کن التماس دعا دوستان یا علی حیف او که امام ما شده است آبروبخش نام ما شده است حیف آن نام کیمیایی که وقت غم ها کلام ما شده است بانی اشک های جمعه او لقمه های حرام ما شده است خون به قلب سفید او کردن عادت صبح و شام ما شده است علت واقعی غیبت او گنه خاص و عام ما شده است اینقدر لاف خدمتش نزنیم لایق او کدام ما شده است؟ ماکجا و غلام او گشتن کفتر پشت بام او گشتن تقدیم به پیشگاه امام عصر عج برداشت ازhttp://mohammadeslami313.loxblog.com/
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر بی رنگ است؟
اما افسوس...
هیچ کس نبود. همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره.
آری با تو هستم...
با تویی که از کنارم گذشتی...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم می گذرد
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند ...
به تن لحظه ی خود
جامه ی اندوه مپوشان ، هرگز !
اگر سرنوشت مرا تو نوشتى، پس چرا آرزو کنم؟
خدا گفت:
شاید نوشته باشم هر چه آرزو کند!!!
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
هر روز تكراريست
صبح هم ماجرای ساده ایست
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند
عمر من قد نميدهد
به سفرت بگو كوتاه بيايد
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
عاشــقـــانه تر ..
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست
همیشـــــــــــه از آمدن ِ نـــــ بر سر کلماتـــــــــــ مـی ترسیــدَم !
نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...
نـ ماندن ِ تو ...
.
.
.
کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـ
و خبــری مـی داد از
نـ رفتن ِ تـــو ..
♥♥
کاش میدانستی
لحظه هایم
بی تو تنهاست....
امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را
وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود
خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم
و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم
عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..
بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ
با این همه بنــد
چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی،
نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است
هوایِ بی توئی!
میدانی تنهایی کجایش درد دارد !!؟
انکارش ...
من تو را نمی سرایم !..
واژه ها می نشینی ..!
قلم را وسوسه می کنی !!
شعر را بیدار می کنی !!
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و
كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
" تـــو "
دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی
کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..
جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و
ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..*
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را
تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!
De$ign:khanoomi |