عاشق

عشق یعنی همیشه فکرش باشی..عشق یعنی راهی بی انتها ... عشق یعنی بی راهه بی نشونه.. عشق یعنی مرگ در زندگی...عشق یعنی پایان وقت  و شروع زندگی..عشق یعنی موقع قرار یک عمر منتظر میمونی اما میبینی فقط یک دقیقه گذشته....عشق یعنی گریه برای دلت....و عشق ..عشق..عشق..یعنی بزرگترین زندگی... گریه کنی و خدارو شکر کنی که عاشقی...میدونیی خوبی قدم زدن زیر بارون چیه؟این که هیچکس اشکاتو نمیبینه


عاشقی     يعنی    اسير  دل    شدن
با   هزاران   درد و غم   يکی  شدن
عاشقی    يعنی     طلوع      زندگی
با    صداقت   همنشين    گل   شدن
عاشقی  يعنی    که   شبها  تا  سحر
وارد    دنيای      روياها        شدن
عاشقی    يعنی     تحمل   ،   انتظار
مثل      ماه   آسمان     تنها    شدن
عاشقی    يعنی    دو   ديده   تا  ابد
پر    ز گهر های    دريايی      شدن

| 3 آبان 1389برچسب:,| 22:30 | مرتضی|

با تو پر بود از ترانه ، لحظه لحظه های عمرم

چشم من غربت چشماتو صدا کرد

چشم تو غربت مهمون دلم کرد

ای تو تنها راه چاره واسه دردای دل من

داشتنت برام محاله ای تو تنها باور من

توئی اون ترانه ای که تا ابد با دل میمونه

بی تو من یه بی پناهم توئی تنها آشیونه

اومدی مثل مسافر توی جاده های قلبم

خیلی آسون تو گذ شتی از کنار اشک قلبم

یه قناری یه گل یاس میکنم هدیه به چشمات

تا تو هم یادت بمونه این منم همیشه عاشق عاشقه اون ناز چشمات

هرگاه دفتر محبت را ورق زدي

 و هرگاه زير پايت خش خش برگها را احساس كردي

 هرگاه در ميان ستارگان آسمان تك ستاره اي خاموش ديدي

 براي يكبار در گوشه اي از ذهن خود نه به زبان بلكه از ته قلب خود

 بگو: يادت بخير

| 3 آبان 1389برچسب:,| 22:26 | مرتضی|

زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.
 زيبــــــاترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني توبود.
 زيبــــــــــاترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود.
زيــــــــباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار توبود.
زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود.
 زيبــــــاترين هديه عمرم محبت توبود .
زيباترين تنهاييم گريه براي توبود .
زيباترين اعترافم عشق توبود.

برای عشق تمنا كن ولي خار نشو 

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو

براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه

براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن

براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير

براي عشق وصال كن ولي فرار نكن

براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن

براي عشق بمير ولي كسي رو نكش


| 3 آبان 1389برچسب:,| 22:22 | مرتضی|

سلام

یک سلام به قشنگی عشق خدمت تمام دوستای بی معرفت خودم .

اولا اینکه از شما ها خیلی ناراحتم چون نه زیاد سرمیزنین نه نظر میدین. باشه اشکالی نداره میگذره.

حالا قرض از مزاحمت اینکه به زودی میخوام یک صفحه جدید توی این وب بزارم اونم باعنوان:عشق*کربلا*زینب(ع)*

این صفحه یک صفحه عاشقانه مذهبی. شاید بگین عاشقانه مذهبی چیه؟

عشق و مذهب شاید عجیب باشه ولی من با این صفحه جلوه هایی از عشق رو در اوج مذهب بهتون نشون میدم. انشالله خدا یاری کنه تا به هدفم از ایجاد این صفحه برشم

بس

منتظر باشین

 

| 2 آبان 1389برچسب:,| 22:37 | مرتضی|

صبح یک روز سرد پائیزی  روزی از روز های اول سال

بچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند دور هم خوشحال

بچه ها غرق گفتگو بودند بازهم در کلاس غوغا بود

هریکی برگ کوچکی در دست! باز انگار زنگ انشاءبود

تا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خنده

باز موضوع تازه ای داریم آرزوی شما در آینده

شبنم از رو برگ گل برخواست گفت میخواهم آفتاب شوم

ذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره آب شوم

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند

گفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماند

غنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شد

با نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز و نیاز خواهم شد

جوجه گنجشک گفت میخواهم فارغ از سنگ بچه ها باشم

روی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشم

جوجه کوچک پرستو گفت: کاش با باد رهسپار شوم

تا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شوم

جوجه های کبوتران گفتند: کاش میشد کنار هم باشیم

زنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد

هریک از بچه ها بسویی رفت ومعلم دوباره تنها شد

با خودش زیر لب چنین میگفت: آرزوهایتان چه رنگین است

کاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من اینست

| 2 آبان 1389برچسب:,| 22:24 | مرتضی|

از پرنده آسمان پرسیدم عشق چیست؟
پاسخم داد رهایی
از جغد شب پرسیدم
به من گفت: تنهایی
از گل سرخ پرسیدم
گفت: نمیدانم
و اگر از من بپرسی، خواهم گفت
احساس بین من و تو
و تو چه میگویی؟؟؟

| 2 آبان 1389برچسب:,| 22:18 | مرتضی|

میخوام خدا خدا کنم تو جای من شو ،صدای من نمی رسه ،صدای من شو،چقدر خدا خدا کنم دلش بلرزه گریه دل شکسته ها چقدر می ارزه،نگو نگو نمی رسم طاقت موندنم کمه،ببین مسیر آخرم چشمای بارون زدمه [Web] - سلام به تمام دوستای خوبم شما میتونیین با ارسال اس ام اس وایمیل یا نظر در نوشتن این وب شریک بشین خوشحال میشم مطالب قشنگتون رو ببینم
| 1 آبان 1389برچسب:,| 0:8 | مرتضی|

 

تـا شب زلـف تـو سرفـصل غـزل خوانی‌هـاست

زنـدگـینـامه ی مـن شـرح پـریـشانی‌هـــــاست

بــــا تــــو مــن  پـنـجـــره‌ای روبــه طـراوت دارم

كــه بـهـار نـفـسش گـرم گـل افـشانـی‌هـاست

طـعـم تـصنـیـف تــو در  بـــــاور بـلـبـل  پـیـچـیـد

كـه سـحر تـا بـه سـحر محو غزل خوانی‌هاست

از تــو روزی خــبـــــری  داد نــسیـمی و هــنــوز

كـــوچــه نــورانـی انــبــوه چـراغــانی‌هـــــاست

زورق شـعر مـن از چـشم تــو بــیـرون نــــــــرود

رام دریــا نــشدن مـنــطق طــوفــانــی‌هــاست

مـن بـه كــفـری كــه تـو پــیغـمـبر آنـی شـادم

گـرچـه دنــیا پـر انــواع مـسلـمانــیهـــــــــاست

آی مــجــنون خــیــابـــان ســلامــت بـــــــرگرد

عشق حسی است كه مخصوص بیابانی‌هاست

مــن در آغــوش سلامت گــل بـاغـی نــشدم

ایــن غـزل‌هــا هــمه پــرورده ی ویـرانی‌هاست

 

| 29 مهر 1389برچسب:,| 21:3 | مرتضی|

 

شـوق پـرکـشیـدن است در سرم قـبول کـن

دلشکـسته‌ام اگـر نـمی‌پـرم قــبول کـن

 

ایـن کـه دور دور بـاشم از تـو و نبـینـمت

جـا نـمی‌شود بـه حجـم بـاورم، قـبـول کـن

 

گـاه، پـر زدن در آسمان شعـرهـات را

از من، از مـنی کـه یـک کبـوتـرم قبـول کـن

 

در اتـاق رازهـای تـو سرک نـمی‌کـشم

بیــش از آ‌نـچه خـواستی نـمی‌پـرم،‌ قـبول کن

 

قـدر یـک قـفس که خلوتـت به هم نـمی‌خورد

گــاه نامه می‌بـرم می‌آورم،‌ قــبـول کــن

 

گفته‌ای که عشق ما جداست،‌ شعرمان جدا

بـی‌تـو من نه عاشقم، نه شاعـرم،‌ قبول کن

 

آب …

وقـتی آب ایـن قدر گـذشته از سـرم

مـن نمی‌تـوانـم از تـو بـگذرم،‌ قـبول کن

| 29 مهر 1389برچسب:,| 21:0 | مرتضی|

 

کاشـــــکی که پروانه عشقاز ســــوی آســـــــمون بیاد

کاشــــکی بشــــه ببینمشبگـــم دلـــم تــــو رو میخواد

یه عمــــــره واسه دیــدنشنماز حــــــاجت مـــی خونم

دلــــم واســــش پــر میزنهدر انتظارش مــــــی مـــونم

میگـــــن که پـــروانه عشقدلـــــــها رو عـــاشق میکنه

کـــــویر خـشک دلــــــها رودشت شقــــــــــایق میکنه

باز هــم غــروب جمعه شدبغضی نشـست توی گلوم

آقــا جــــــونم خـــودت بگو

کی میشه غصه هام تموم؟

| 29 مهر 1389برچسب:,| 20:57 | مرتضی|

ایتم چند عکس برای اونایی که میگفتن چرا عکس نمیزارم

---------------------------------------------------------------

 
عاشقانه

-------------------------------------------------------------


عکس عاشقانه

------------------------------------------------------

عکس عاشقانه
عکس عاشقانه

----------------------------------------------


عکس عاشقانه

---------------------------------------------------


عکس عاشقانه

------------------------------------------------------


عشق

------------------------------------------------------

 

عکس عاشقانه

| 28 مهر 1389برچسب:,| 22:59 | مرتضی|

 

می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستش می دارم

نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم

یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.

نمی خواهم بدانم دوستم می دارد یا نه.

می خواهم بروم با آنکه دوستش می دارم.

 

                            ((برتولت برشت))

| 28 مهر 1389برچسب:,| 22:38 | مرتضی|

 

 

گفتم : تو ش‍‍‍‍ـیرین منی.

گفتی : تو فرهـادی مگر؟

گفتم : خرابت می شـوم.

گفتی : تو آبـادی مگـر؟

گفتم : ندادی دل به من.

گفتی : تو جان دادی مگر؟

گفتم : ز کـویت مـی روم.

 گفتی :تو آزادی مگـر؟

گفتم : فراموشم مکن.

 گفتی : تو در یادی مگر؟

| 28 مهر 1389برچسب:,| 22:34 | مرتضی|

لای تقــــــــویم دلــــت

یه گـــــــل لالـــــه بذار

تازه شــــو، غنـچه بده

زیــــــــــر بارون بــــهار

پر بکــــــش تا آسمون

بــــال ابـــــرا رو بـــگیر

دیـــــگه اینجا برنـــگرد

دوباره میــشی اسیر!

به پرســــتوها بـــگـــو

زود بـــه خــونه برسـن

بگـــــــو آواز بخــــــونن

غنـــــچه ها دلــواپسن

توی لحظه های عشق

واســه من تــرانه باش

گل بـــده مثــله بهــــار

شـــوق عاشقانه باش

دستــــاتو بــده به من

مهرو از دلـــــم بچـین

تو چشـــــام نگاه بکن

عشقو تو چشام ببین

 

تقدیم به بهار عشقم مهتاب

 

| 28 مهر 1389برچسب:,| 22:30 | مرتضی|

 

صــــدای پای مهتاب

تو کـوچه ها میپیچه

شبهای بی تو بودن

ســـرابه هیچ هیچه

من از نگاه پاکـــــت

به آسمون رسـیدم

از لب هــــر فرشته

اسم تــو رو شنیدم

دیدم که اسم پاکت

رمــــز... در بهـشته

خـدا تــــوی دل من

اســم تو رو نــوشته

به حـــرمت نگــاهت

 دل از هــمه  بـریدم

تو آســـــمون هفتم

به عشق تو رسیدم


| 28 مهر 1389برچسب:,| 20:41 | مرتضی|

به امــــید تــــو رو دیــدن 

چشــام رو هــم میذارم

واســـــه دیدنت تــو رویا

اشــک دلتنگــی میبارم

آرزومــــــه کـــه دوبـــاره

پا بــــذاری تـــوی خوابم

بگـــم آی عـــروس قصه

تـــو فقط بشـــی جوابم

از تو آســمون چشمات

بریزی واســـم ســـتاره

بشــم آســــمونی از تو

بگیـــــرم عــمری دوباره

بخونی واســم تو خوابم

قصــه مجــــنون و لیلی

من بگـــم واست عزیزم

تــــو بگــی البته خیلی!

چی میشه واسم بیاری

یه بغــــــل گـــل شقایق

یه ســــبد گـــــل محبت

تا بدونم شـــدی عاشق

| 28 مهر 1389برچسب:,| 20:38 | مرتضی|

 

مـــا دو تا مســـافریم

تـــــوی راه زنـــدگــی

قلبامون شبـــیه هــم

پر از عشق و سادگی

تو مسیــر این ســـفر

پــــره از گلهــای یاس

تـــن پاک گــــل سرخ

بوسه گــاه ما دوتاس

کوله بارم همه عشق

کوله بارت همه عشق

این سفـــر تموم بشه

دو تایی میریم بهشت

| 28 مهر 1389برچسب:,| 20:35 | مرتضی|

میلاد امام هشتم بر همه مسلمانان جهان مبارک

به همین مناسبت چند اس ام اس روز میلاد براتون گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد

 

 

اي پسر فاطمه، نور هدي

سبزترين باغ بهار خدا

با تو دل از غصه رها مي شود

پاکتر از آينه ها مي شود

اي گل گلزار خدا، يا رضا

آينه ي قبله نما يا رضا

-------------------------

ميلاد عالم آل محمد، هشتمين حجت سرمد،نگين درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا(ع)مبارک باد.

 

برای دیدن بقیه اس ام اس ها به ادامه مطلب برین


ادامـ ـه مطلــ ـب
| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:46 | مرتضی|

سلام

سلام به تمام عاشقای همراه و دوستای گلم

اولا : میلاد امام هشتم بر شما مبارک

دوما:امیدوارم از شعر ها خوشتون بیاد شعرایی که حاصل گشتن تو فضای نت و همه این شعرا تقدیم به بهترین فرشته زندگیم به الهه عشقم (مهتاب ) عزیزم

دوست دارم

MAHTAB

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:38 | مرتضی|

سه نقطه هاي تو گاهي هزار واژه ومن

هنوز در تب يك نقطه از لبت بي تاب




هميشه معني صد اضطراب  ...  من، بي تو

هميشه ديدن بي پرده  ی شما در خواب 




 چه عاشقانه ی  پوچي!  تو خوب مي داني

 ميان اين همه رويا   ، فقط تويي كمياب




و من چه خسته تو را چون سراب مي جويم

چه فصل خالي و تلخي ست سهم من زين خواب!

...


 كجاست آنكه ز من آتشي بگيراند

بسازد از تن من  قطعه قطعه هاي مذاب



و يا حضور تو را قصّه قصّه ، فصل به فصل... 

 بخواند از تو غزل هاي نابِ بي پاياب


   ...


خدا کند که غزلهای آخرم باشد

خدا کند که شوم در غمت خراب،خراب



چه روزگار غریبی ست نازنین، آری

 نه حرف مانده برایم ،  نه عشق های مجاب



 بیا... تمام کن این انتظار را در من

 بدون شرح و سه نقطه ... پر از حکایت ناب

...



یکی نبود و یکی بود و او نبود ... و من

 هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:32 | مرتضی|

اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو

گفتم که یک غزل بنویسم برای تو

احساس می کنم که کمی پیرتر شدم

احساس می کنم که شدم مبتلای تو

برگرد و هر چقدر  دلت خواست بد بگو

دل می دهم دوباره به طعم صدای تو

از قول من بگو به دلت   نرم تر شود

بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو!

دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :

یک آسمان ،  بهانه ی باران برای تو

ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:30 | مرتضی|

 وقتي سكوت ِدهكده  فرياد مي شود
تاريخ  ، از انحصار ِتو آزاد مي شود

تاريخ  ، يك كتاب ِقديمي ست كه در آن
از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود

از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم
تا كي به اهل  ِدهكده بيداد مي شود؟

خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن
موسي  ، دل  ِمن  است كه نوزاد مي شود

با اين غزل  ، به مـُلك  ِسليمان رسيده ام
اين مرد ِخسته  ، همسفر ِباد مي شود

اي ابروان  ِوحشــي  ِتو لشكر ِمغول!‏
پس كي دل  ِخراب ِمن  ، آباد مي شود؟

در تو هزار مزرعه  ،  خشخاش ِ  تازه است
آدم به چشـــــــــــــم هاي تو معتاد مي شود


| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:25 | مرتضی|



خانم گمانم من شما را دوست...

حسی غریب و آشنا را دوست...

نه نه! چه می گویم فقط این که

آیا شما یک لحظه ما را دوست؟

منظور من این که شما با من...

من با شما این قصه ها را دوست...

ای وای! حرفم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...

حس عجیب پیشتان بودن

نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...

از دور می آید صدای پا

حتا همین پا و صدا را دوست...

این بار دیگر حرف خواهم زد

خانم گمانم من شما را دوست...

 

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:22 | مرتضی|

گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من

باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من


هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت

پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من


این جمله که برای بیانش به چشم تو

افتـاده است باز به لکنـت ،  زبان من


آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای

دیگر رسیـده کارد  ، بر این استـخوان من


نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی

این یک تراژدی ست ـ غم  ِداستان من


یک شب بیا و ضامن  ِمن باش  نازنین !

وقتی دخیـل  ، بستـه به تو آهوان ِ من


دل بــرکن و به شهـرِ دل  ِمن بیا عزیز!

زخـم زبان مردم  ِچشـمت  ، به جان ِمن


باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم

آخر رسیـده است به پایـان  ، زمان من


برگزیده از وبلاگ : روی خط شعر

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:18 | مرتضی|

باراني ام , باراني ام , باراني از آتش

 يك روح بي پروا و سرگرداني از آتش

.

اين كوچه ها , ديوارها , اصلاً تمام شهر

سوزان و من محبوس در زنداني از آتش

.

 اهل غزل بودم ، خدا يكجا جوابم كرد

 با واژه اي ممنوع  ، با انساني از آتش

.

 بي شك سرم از توي لاكم در نمي آمد

 بر پا نمي كردي اگر طو فاني از آتش

.

 تا آمدي ، آتشفشاني سالها خاموش

 بغضش شكست و بعد شد طغياني از آتش

.

 كاري كه از دست شما هم بر نمي آمد

 من بودم و در پيش رويم خواني ازآتش

.

 اين روزها محكوم  ِ اعدامم به جرم عشق

 در انتظارم بشنوم   ، فرماني از آتش


برگزیده از وبلاگ : شب غزل

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:14 | مرتضی|

وقتش رسیده  حال و هوایم عوض شود

با  سار  ِپشت پنجره  جایم عوض شود

هی کار دست من بدهد   چشم های تو

هی  توبه بشکنم  و  خدایم  عوض شود

با بیت های  سر زده  از سمت ِناگهان

حس  می کنم  که قافیه هایم عوض شود

جای تمام  گریه ،  غزل های ناگــــــزیر

با قاه قاه ِخنده ی بی غم    عوض شود

سهراب ِشعرهای من   از دست می رود

حتی اگر عقیده ی  رستم عوض شود

قدری کلافه ام    و هوس کرده ام  که باز

در بیت های بعد ،  ردیفم عوض شود

حـوّای جا گرفته  در این  فکر رنج ِتلخ

انگــار  هیچ وقـت  به آدم  نـمی رسد

تن  داده ام  به این که بسوزم در آتشت

حالا  بهشت هم  به  جهنم  نمی رسد

با این ردیف و قافیه  بهتر  نمی شوم !

وقتش رسیده  حال و هوایم  عوض شود


 برگزیده از وبلاگ : گنجشکها تابوت نمی خواهند

| 26 مهر 1389برچسب:,| 20:12 | مرتضی|

 

 

 

می رسم از راه زردم زرد می دانی که نه؟

ساک در دست و دلی پر درد می دانی که نه؟

مثل بغضم سرشکسته مثل گنبد زرد زرد

مثل کاشی های کف دلسرد می دانی که نه؟

خم شدم در اولین درگاه یعنی السلام

یا خجالت پیش پای مرد می دانی که نه؟

دستها این دستها انگورهای سمی اند

مثل قومی که به تو بد کرد می دانی که نه؟

دستها این دستها و آن ضریح پاک ؟ وای!

قصه ی آیینه است و گرد می دانی که نه؟

غرق مامونی ترین کابوس ها بودم ولی

دل نهیبم زد بیا برگرد می دانی که نه؟

غرق لبخندی خودم دارم تو را می بینمت

از سر گلدسته با صوت اذان می چینمت

واژه از بند غزل بیرون پرید از اشتیاق

خوش به حال دل همین ساعت که با این اتفاق-

شور و حالی در خودش احساس کرد و پر کشید

مرغ عشقم رفت و همراه کبوترها پرید

دستهای سمی ام انگار بوی گل گرفت

چهره ی زردم دوباره رنگ و روی گل گرفت

در من انگار اتفاق تازه ای افتاده است

در دلم یک شور بی اندازه ای افتاده است

عفو کن می خواهم از اینهم صمیمی تر شوم

زیر باران نگاه مهربانت تر شوم

اصلا آغا امشبُ مشهد نباش

پاشو امشب رو بیا کرمون بشین

پاشو امشب رو بیا مهمون ما

انگوراتو از تو باغ ما بچین

امشبو دعوت این ترانه باش

آخه این ترانه بی تاب شماست

سهم عاشقی که جیبش خالیه

خیلی وقته که فقط خواب شماست

...

دارم انگورای باغُ می شورم

شاید اومد رد شد از تو باغمون

آفتی سمی نباشه رو درخت

داغ دیگه ای نیاد رو داغمون

ای خدا بارون بزن شهرو بشور

اینهمه سیاهیو پاکش بکن

آخه آغا دعوته تو شهرمون

چشامونو لایق خاکش بکن

 تولد هشتمین اختر تابناک اسمان امامت و ولایت مبارک باد

| 26 مهر 1389برچسب:,| 19:40 | مرتضی|

 

عاشقانه "

اي شب از روياي تو رنگين شده

سينه از عطر توام سنگين شده

اي به روي چشم من گسترده خويش

شاديم بخشيده از اندوه بيش

همچو باراني كه شويد جسم خاك

هستيم ز آلودگيها كرده پاك

اي تپش‌هاي تن سوزان من

آتشي در سايه مژگان من

اي ز گندمزارها سرشارتر

اي ز زرين شاخه‌ها پربارتر

اي در بگشوده بر خورشيدها

در هجوم ظلمت ترديدها

با تو ام ديگر ز دردي بيم نيست

هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست

اين دل تنگ من و اين بار نور ؟

هاي هوي زندگي در قعر گور ؟

اي دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پيش از اينت گر كه در خود داشتم

هر كسي را تو نمي‌انگاشتم

 درد تاريكيست درد خواستن

رفتن و بيهوده خود را كاستن

سر نهادن بر سيه دل سينه‌ها

سينه الودن به چرك كينه‌ها

در نوازش، نيش ماران يافتن

زهر در لبخند ياران يافتن

زر نهادن در كف طرارها

گم شدن در پهنه بازارها

آه، اي با جان من آميخته

اي مرا از گور من انگيخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان

آمده از دوردست آسمان

از تو تنهاييم خاموشي گرفت

پيكرم بوي هم‌آغوشي گرفت

جوي خشك سينه‌ام را آب تو

بستر رگهام را سيلاب تو

در جهاني اينچنين سرد و سياه

با قدمهايت قدمهايم براه

اي به زير پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گيسويم را از نوازش سوخته

گونه‌هام از هرم خواهش سوخته

آه، اي بيگانه با پيراهنم

آشناي سبزه‌زاران تنم

آه، اي روشن طلوع بي‌غروب

آفتاب سرزمين‌هاي جنوب

آه، آه اي از سحر شاداب‌تر

از بهاران تازه‌تر  سيراب‌تر

عشق ديگر نيست اين ، اين خيرگيست

چلچراغي در سكوت و تيرگيست

عشق چون در سينه‌ام بيدار شد

از طلب پا تا سرم ايثار شد

اين دگر من نيستم ، من نيستم

حيف از آن عمري كه با «من» زيستم

اي لبانم بوسه‌گاه بوسه‌ات

خيره چشمانم به راه بوسه‌ات

اي تشنج‌هاي لذت در تنم

اي خطوط پيكرت پيراهنم

آه... مي‌خواهم كه بشكافم ز هم

همچو ابري اشك ريزم هاي هاي

اين دل تنگ من و اين دود عود ؟

در شبستان، زخمه‌هاي چنگ و رود ؟

اين فضاي خالي و پروازها ؟

اين شب خاموش و اين آوازها ؟

اي نگاهت لاي لاي سحر بار

گاهوار كودكان بي‌قرار

اي نفسهايت نسيم نيم‌خواب

شسته از من لرزه‌هاي اضطراب

خفته در لبخند فرداهاي من

رفته تا اعماق دنياهاي من

اي مرا با شور شعر آميخته

اين‌همه اتش به شعرم ريخته

چون تب عشقم چنين افروختي

لاجرم شعرم به آتش سوختي

برای تمام زندگیم

M2

 

| 25 مهر 1389برچسب:,| 22:44 | مرتضی|

 

زند گی با تو

زندگی با تو کردن خوش است

به امید وصل تو بودن خوش است

اشک خونین ز چشم در پیش تو چکیدن خوش است

می از ساغر لب میگو ن تو نو شیدن خوش است

ناله نی و آهی جگر کشیدن پیش تو خوش است

همچو مجنون زنجیر عشق تو درپا انداختن خوش است

چو پروانه بگرد شمع رخسار تو سوختن خوش است

دربند عشق توهمچو عشا ق جها ن شهره ءآفاق شدن خوش است

سر به بالین تو ماندن و جا ن از برای تو دادن خوش است

 

تقدیم به ستاره عشق

MAHTAB

| 25 مهر 1389برچسب:,| 22:42 | مرتضی|

 

 

ای عزیز دل من "        

بی توخوش نیست دلم بی تو ای محرم راز

چه کنم با گل سرخ ؟

چه کنم با گل ناز ؟

تک و تنها چه بگویم به بهار ؟

گر سراغ از تو گرفت چه بگویم به نسیم ؟

گر بهاران پرسد :

« لاله زار تو کجاست » ؟

من پر از عطر خوش هم نفسی

تو چرا تنهائی ؟

غمگسار تو کجاست ؟

من و این سینه تنگ من و پائیز غم آلوده درد

همدمم سایه تنهائی خویش بی بهار رخ یار

تک و تنها چه بگویم چه بگویم به بهار ؟

بی تو ای راحت جان با دل شیدا چه کنم

با جهانی غم و حسرت من تنها چه کنم

عشق و بی تابی من مایه بدنامی توست

با تو پاکیزه تر از گل من رسوا چه کنم

در پی گمشده ای گرد جهان می گردم

ای خدا گر نشد این گم شده پیدا چه کنم

مردمان قطره آبی به کف آرند و خوشند

من که مردم زعطش برلب دریا چه کنم

گرچه امروز مرا نیست زپی فردائی

گرنبندم دل از امروز به فردا چه کنم

روی برتافت زمن آنکه جهان هست

بعد از این گر نکنم پشت به دنیا چه کنم

 I LOVE YOU

MAHTAB

| 25 مهر 1389برچسب:,| 22:31 | مرتضی|

صفحه قبل 1 ... 13 14 15 16 17 ... 27 صفحه بعد

De$ign:khanoomi