عاشق

 

تقدیم به ماه اسمونم

وای اگه پرده  ز اسراردلم پر گیرند

وای اگر حاشیه خوانان به گلم سر گیرند

من و یک جرعه از این عشق که تا بود و نبود. به خداسوزد اگر چاره به دل برگیرند

چه کس از عشق به مفهوم فلق را بشکافت.که به یک لحظه سراپا را همه زرد گیرند

به خدا چاره عشقم همه جان سوختن است.مگذار که نامه ام را همه از سر گیرند

 

نظر یادتون نررررررررررررررررررررررررررره

| 16 مهر 1389برچسب:,| 23:21 | مرتضی|

 

چشمان تو شعرند و لب های تو اهنگ

اینگونه نبودست لب و چشم هماهنگ

اشوب نگاهت که پراز شادی و خشم است.تنها نه مرا بلکه دل اب کند سنگ

با اینکه نماندست کمی فاصله تا تو.این جاده چه دور است و هرگام چه فرسنگ

انسوی تر از باوری و با همه ی ناز.بازیچه چشمان منی ای گل صد رنگ

ای بسته دهانم باکه حدیث تو بگویم.تنها نه دلم قافیه ها نیز شده تنگ

 

تقدیم به چشمان و دل دریایی الهه عشقم (مهتاب)

| 16 مهر 1389برچسب:,| 12:43 | مرتضی|

 

چون باد میدوم عقب چشم های تو

عمرم گذشت در طلب چشم های تو

دل کندهام از روز و تماشای افتاب. ازبس که دیدنی است شب چشم های تو

از کج سلیقه گی است نشستن کنار رود . تا می توان نشست کنار چشم های تو

من لا ابالی ام زچه رو هم سخن شوم؟بامردم باادب چشم های تو

اه ای طبیب من!چه کند درد خویش را بیمار مبتلا به تب چشم های تو

بااشک خویش نخل تورا اب میدهم .تافصل چیدن  رطب چشم های تو

تقدیم به چشمان اروم الهه عشقم

| 16 مهر 1389برچسب:,| 0:38 | مرتضی|

خوب اینم از اپ روز دختر و جبران کم اپ کردنم ولی خداییی این اپ ها نیاز به نظر داره دیگه پس نظر بدین چون  پدرم در اومد هرچند وظیفمه برای عشقم هرکاری میکنم ولی دیگه بیچاره شدم تا با دیال اپ تونستم اپ کنم چون ADSLقطع شده پس جان عشقتون نظر یادتون نره مر30

| 15 مهر 1389برچسب:,| 19:28 | مرتضی|

 

 

تقدیم به اروم ترین ارامش دنیا به مهتاب قشنگم که مثل یک دریای همیشه ارومه

دل را مده دوباره به دلدار دیگری

اینجا ندارد عشق خریدار دیگری

اینجا بهای نقد به عشق نمیدهند  یوسف برو دوباره به بازار دیگری

دیوارهای خط خطی و دست خاطرات حالا رسیده نوبت دیوار دیگری

مضمون قص های تو باید عوض شود  منصور دیگری به سردار دیگری

تکراری است هرچه نفس میکشی هنوز باید به عشق زاده شوی بار دیگری

حتی به شعر تو صله ای هم نمیدهند شاعر برو دباره به دربار دیگری

علی اصغر شیری

  

| 15 مهر 1389برچسب:,| 19:19 | مرتضی|

 

مانده ام تا شب تردید به پایان برسد            وهم ان قصه که گفتید به پایان برسد

نور را سر بکشد حادثه ای شوم و غریب     اخرین جرعه خورشید به پایان برسد

گردش خوشه ی افلاک بپیچد در هم           چرخه عشوه ناهید به پایان برسد

جام جم بشکند و فکر خدایی نکند              شوکت مجلس جمشید به پایان برسد

عشق اغاز تپش های جنون در رگ ماست    و از ان لحظه بترس به پایان برسد

امین شیرزادی

تقدیم به عشق همیشگیم به مهتاب قشنگم

| 15 مهر 1389برچسب:,| 19:13 | مرتضی|

 

میتوان ایینه بود و صدق را تفهیم کرد              میتوان خود را به یک لبخند هم تسلیم کرد

میتوان بر روی دشت بیکران قلب تو              نقشه جغرافیای عشق راترسیم کرد

میتوان با یک سبد گل های لبخند سفید            ائتلاف زرد غم با درد را تحریم کرد

کی میتوان در زیر سقفی از تفاهم ودوستی       سهم اندوه دلت را با دلم تقسیم کرد

میتوان از اشک من طعم محبت را چشید        عشق را در ذهن سخت سنگ هم تفهیم کرد

میتوان در امتداد جاده ی سبز وفا                در مسیر دل تمام خویش راتقدیم کرد

فرخ شهری

این شعر رو تقدیم میکنم به قشنگترین غزل زندگیم به الهه عشقم به مهتاب عزیز

| 15 مهر 1389برچسب:,| 19:5 | مرتضی|

 

تقدیم به الهه عشقم مهتاب

-------------------------------------------

جا برای گنجشک زیاد است ولی ، به درختان خیابان تو عادت دارم .

 

--------------------------------------------

 

دوست دارم شب را به غم تو سر کنم ، دفتری را از اشک چشمم تر کنم ، نام آن دفتر نهم دیوان عشق ، عشق را عنوان آن دفتر کنم .

 

--------------------------------------------

 

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ، شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم ، تو چیستی که از هر موج تبسم تو ، بسان قایق سرگشته ی روی مردابم .

 

 --------------------------------------------

 

دوست دارم همیشه از تو بنویسم بی آنکه در جستجوی قافیه ها باشم ، بی آنکه واژه ها  را انتخاب کنم ، دوست دارم از تو بنویسم که می دانم هنوز دوستم داری و هر سپیده دم یک سبد مهربانی از تو دریافت می کنم .

 

--------------------------------------------

 

همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد .

 

--------------------------------------------

 

رابطه ی قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . (جبران خلیل جبران)

 

--------------------------------------------

 

نماز عشق ترتیبی ندارد ، چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستی نیست . (ارد بزرگ)

 

--------------------------------------------

 

هرکس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست .

 

--------------------------------------------

 

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد بدون کار خدا بوده ! اگه بی محابا دلها از دستها بهم گره خورد بدون کار خدا بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی بدون تنها محرمت خدا بوده ! حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهایی خفه ات کرده شک نکن تنها مرحمت خداست که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده .

 

--------------------------------------------

 

اتل متل لالایی ، گلم چه بی وفایی ، عزیز دل من کجایی ، دوست دارم خدایی .

 

--------------------------------------------

 

شکسته شیشه ی قلبم ، کجایی مرحم دردم ، تو را در غربت عشقم غریبانه صدا کردم ، صدا کردم تو را هستی شنیدی و گذر کردی ، مرا آواره و تنها گدای در به در کردی .

 

--------------------------------------------

 

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد ، دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند ، دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد ، دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند ، دلم برای کسی تنگ است ، دلم برای تو تنگ است .

 

 --------------------------------------------

 

چراغ دل تاریکم از این خانه مرو ، آشنای تو منم بر در بیگانه مرو ، شمع من باش و بمان نور ز تو اشک ز من ، جانفشان تو منم در بر پروانه مرو ، سوختی جان مرا آه مکن ، اشک مریز ، از بر عاشق دلداده غریبانه مرو .

 

--------------------------------------------

 

از جرم عشق گر پیش کسم راه نیست ، یا رب تو آگهی که محبت گناه نیست .

 

--------------------------------------------

 

زندگی تلخ ترین خواب منست ، خسته ام ، خسته از این خواب بلند .

 

--------------------------------------------

 

هر وقت نتوانستی کسی را فراموش کنی بدان هنوز تو در خاطرش هستی .

 

--------------------------------------------

 

شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد .

 

--------------------------------------------

 

بگو یارم کجاست تا خاک پایش را طوطیای چشمانم کنم .

 

--------------------------------------------

 

من پذیرفتم شکست را ، پندهای اهل دور اندیش را ، من پذیرفتم که عشق افسانه است ، این دل درد آشنا افسانه است ، می روم از رفتن من شاد باش ، از عذاب دیدنم آزاد باش ، چون که تو تنهاتر از من می روی ، آرزو دارم که تو عاشق شوی ، آرزو دارم بفهمی درد را ، معنی برخوردهای سرد را .

 

--------------------------------------------

 

همه چیز برای من و تو می شکفد و اولین اندیشه جهان فقط می تواند از آن ما باشد ، ما عاشقیم و بهشت برای ما آفریده شده ، فقط برای من و تو .

 

--------------------------------------------

 

مگه من به تو اجازه دادم که بازم رفتی اون بالا ، هان ؟ بیا پایین ، زود باش ، آخه تو فقط ماه منی !

 

--------------------------------------------

 

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست ، گرچه که دورم از تو منولی دلم به یاد توست .

 

--------------------------------------------

 

درد عشقی کشیدم که مپرس ، زهر هجری کشیدم که مپرس ،گشته ام در جهان و آخر کار ، دلبری برگزیدم که مپرس ، آنچنان در هوای خاک درش ، میرود آب دیده ام که مپرس ، من به گوش خود از دهانش دوش ، سخنانی شنیدم که مپرس ، سوی من لب چه میگزی که مگوی ، لب لعلی گزیده ام که مپرس ، بی تو در کلبه گدایی خویش ، رنجهایی کشیدم که مپرس ، همچو حافظ غریب در ره عشق ، به مقامی رسیده ام که مپرس .

 

 --------------------------------------------

 

من از عهد آدم تو را دوست دارم ، از آغاز عالم تو را دوست دارم ، چه شبها من و آسمان تا دم صبح ، سرودیم نم نم تو را دوست دارم ، نه خطی نه خالی نه خواب و خیالی ، من آن حس مبهم تو را دوست دارم ، سلامی صمیمی تر از غم ندیدم ، به اندازه غم تو را دوست دارم ، بیا تا صدا از دل سنگ خیزد ، بگوییم با هم تو را دوست دارم ، جهان یک دهان شد هم آواز با ما ، تو را دوست دارم تو را دوست دارم .

 

--------------------------------------------

 

پنج تا از بزرگترین کلمات : من نمیخوام از دستت بدم ، چهار تا از دوست داشتنی ترین کلمات : تو برام مهم هستی ، سه تا کلمه شیرین : تو رو تحسین می کنم ، دو تا کلمه شگفت انگیز : دلتنگت هستم ، یک کلمه که از همه مهمتره : تو .

 

--------------------------------------------

 

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ، که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست ، نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه و مهر ، نهادم آیینه ها در مقابل رخ دوست .

 

 --------------------------------------------

 

تو مگه باده فروشی که همه مست تو اند ، تو مگه ساغر عشقی که همه معشوق تو اند ، منشین با همگان ای گل زیبای دلم ، که به ظاهر همه مشتاق و خریدار تو اند .

 

--------------------------------------------

 

در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند .

 

--------------------------------------------

 

بوسه یعنی لذت دلدادگی ، لذت از شب لذت از دیوانگی ، بوسه آغازی برای ما شدن ، لحظه ای با دلبری تنها شدن ، بوسه آتش می زند بر جسم و جان ، بوسه یعنی عشق من با من بمان .

 

| 15 مهر 1389برچسب:,| 18:59 | مرتضی|

 

بسم الله الرحمن الرحیم

((عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک))

بسیاری گناهان از بنده ات و زیباترین بخشش از توست . . .

.

.

.

جز خدا کیست که در سایه مهرش باشیم / رحمت اوست که پیوسته پناه من و توست . . .

.

.

.

از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست

سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است . . .

.

.

.

خدایا

از آن روزیکه ما را آفریدی / به غیر از معصیت چیزی ندیدی

خداوندا بحق هشت و چارت / ز ما بگذر ، شتر دیدی ندیدی . . .

(باباطاهر)

(این دوبیتی جریان داره ! ، بعضی ها میگن که منظور از هشت و چهار

یعنی هشت+چهار= دوازده امام

بعضی ها میگن هشت + دو+چهار=چهارده معصوم)

.

.

.

یا رب به کرم بر من درویش نگر / در من منگر در کرم خویش نگر

هر چند نیم لایق بخشایش تو / بر حال من خسته دلریش نگر . . .

.

.

.

.

.

.

.

.

هر جا که افتادم ز پا ، ناگه تو را کردم صدا

غافل که آندم هم مرا ، نوعی هدایت کرده ای . . .

.

.

.

اگر شیری اگر ببری اگر کور / سرانجامت بود جا در ته گور

تنت در خاک باشد سفره گستر / بگردش موش و مار و عقرب و مور . . .

.

.

.

به قبرستان گذر کردم کم وبیش / بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته / نه دولتمند برده یک کفن بیش . . .

.

.

.

یارب رو سیاهم مکنی / محتاج گدا و پادشاهم مکنی

مو سیه ام سپید کردی به کرم / با موی سپید رو سیاهم مکنی . . .

.

.

.

شبهای دراز بی عبادت چه کنم / طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گویند کریم است وگنه میبخشد / گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم . . .

 

| 15 مهر 1389برچسب:,| 18:56 | مرتضی|

 

اس ام اس تولد حضرت معصومه(س)

میلاد بانوی مهر و وفا، مظهر جود و سخا، حضرت معصومه علیهاالسلام مبارک باد . . .

بقیه اس ام اس ها ادامه مطلب


ادامـ ـه مطلــ ـب
| 15 مهر 1389برچسب:,| 18:55 | مرتضی|

 

سلام

سلام به تمام دوستای خوبم

حتما میدونین شنبه تولد حضرت معصومه(س)است و روز دختر.

منم این اس ام اس ها رو پیشاپیش تقدیم میکنم به تمام دوستای خوبم و تمام دخترای ایران زمین مخصوصا به بهترین دختر دنیا که من واقعاآآآآ عاشقشم به مهتاب نازم

روزت مبارک عزیزم

اس ام اس روز دختر

 

من از تو گلبنی بهتر ندیدم  / ز تو باغ گلی خوشتر ندیدم

میان این همه گلهای عالم / گلی خوشبوتر از دختر ندیدم . . .

روز دختر مبارک

 

.

 

.

 

پدرپیرایه جان است، دختر / صفای باغ رضوان است،دختر

تو را در گلشن جان وقت پاییز /  بهار سبز قرآن است،دختر . . .

روزت مبارک

 

 

روز دختر مبارک

امیدوارم مثل حنا با مسولیت

مثه کزت صبور

مثه ممول مهربون

مثه جودی شاد و سر زنده

و مثل سیندرلا خوشبخت باشی !

 

.

 

 

.

 

ای بهار آرزوی نسل فردا،دختر / ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دختر

چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد / نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دختر

دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام / تا نیفتی در راه آزادی از پا، دختر

کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر / دم مزن تا می توانی از دریغا، دخترم

با مدارا می شوی آسوده دل،پس کن بنا / پایه رفتار خود را بر مدارا، دختر

 

.

 

.

 

 

میشــــه اسـم پاکتو / رو دل خـــــدا نوشت

میشه با تو پر کشید / تــــوی راه سرنوشت

میشـــه با عطـر تنت / تا خــــود خـدا رسید

میشــه چشــم نازتو / رو تن گلهــــا کـشید

روز دختر مبارک

 

.

 

.

 

 

برای تو دختر گل یه آسمون عشق میارم

برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم

یک دل پر امید و مهر ، ترانه ساز غصه ها

هدیه من به تودختر ، همون غریب بی ریا

روزت مبارک

 

.

 

 

دختر جماعت به کل برتر است / ز جن تا پری از همه سر تر است

پسر سخت بیجا کند، مرگ بید / که برتر ز دختر بیاید پدید

روز دختر مبارک

 

 

| 15 مهر 1389برچسب:,| 18:52 | مرتضی|

 

سلام

یک سلام به قشنگی عشق.به شیرینی بودن وبه زیبایی امید

سلام به تمام دوستای خوب و عاشق من دلم خیلی براتون تنگ شده بود برای درد دل کردن و نوشتن برای شما توی این وب چند وقتی نتونستم بیام اپ کنم بعد چند وقت هم که اومدم فقط تونستم سرعتی چند اپ بزارم و برم بدون هیچ حرفی.

حالا دلیل نبودنم بی وفایی یا فراموشی یا حتی ناامیدی نبود دلیل نیومدنم گرفتاری زیادم بود که از درس و دانشگاه بگیر تا کار شرکت و کارای متفرقه دیگه مثل نمایشگاه و ...........

که همه اینا باعث شده بود نتونم بیام و اپ کنم . ولی به یادتون بودم و دلم براتون تنگ شده بود و حتی یک لحظه هم با تمام گرفتاریم از فکر الهه عشقم قافل نشده بودم و همش به یادش بودم .

پس همین جا به الهه عشقم میگم : همیشه به یادتم ای بهترین ترانه زندگیم ای تمام هستیم بعد خدا دوست دارم تا اخرین لحظه زندگیم پس برای یک بار هم که شده بگو دوسم داری تا دنیا رو به پات بریزم الهه عشقم

دوست دارم کمتر از خدا بیشتر از خودم

 

| 15 مهر 1389برچسب:,| 18:48 | مرتضی|

 

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست دارم شب را به غم تو سر کنم ، دفتری را از اشک چشمم تر کنم ، نام آن دفتر نهم دیوان عشق ، عشق را عنوان آن دفتر کنم .

 

مهتاب قشنگم سلام

روزت مبارک عزیزم

شنبه روز تولد حضرت معصومه(س) و روز دختره خیلی دوست داشتم رو در رو بهت تبریک میگفتم و یک هدیه ناقابل بهت میدادم ولی...........

خوب اینم سهم من از این روزه ولی امیدوارم حداقل برای روز تولدت بتونم جبران کنم و اون موقع کنارت باشم مهتاب قشنگم خیلی خیلی دوست دارم دیگه کلمات هم توان بیان احساس من رو ندارن الهه عشقم دوست دارم برای همیشه....

(نماز عشق ترتیبی ندارد ، چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستی نیست . (ارد بزرگ))

روزت مبارک الهه عشقم

| 15 مهر 1389برچسب:,| 18:45 | مرتضی|

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود . اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است . اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است . اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید . اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید . اگر واقعا عاشقش باشی ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید . اگر واقعا عاشقش باشی ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید . اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد . اگر واقعا عاشقش باشی ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید . اگر واقعا عاشقش باشی ، واژه تنهایی برایتان بی معناست . اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست . اگر واقعا عاشقش باشی ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید . اگر واقعا عاشقش باشی ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد . اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند . اگر واقعا عاشقش باشی ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید . اگر واقعا عاشقش باشی ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید . گر واقعا عاشقش باشی ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست . به راستی دوست داشتن چه زیباست ،این طور نیست ؟
| 14 مهر 1389برچسب:,| 18:9 | مرتضی|

دوستت دارم

    

" دوستت دارم "  را

من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است .

دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق

که بری خانه دشمن !

                      که فشانی بر دوست ،

راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست !

 

 

در دل مردم عالم  _  به خدا  _

نور خواهد پاشید

روح خواهد بخشید .

تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو

این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت

نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو

" دوستم داری " را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

| 14 مهر 1389برچسب:,| 9:2 | مرتضی|

سلام

یک سلام به قشنگی عشق.به شیرینی بودن وبه زیبایی امید

سلام به تمام دوستای خوب و عاشق من دلم خیلی براتون تنگ شده بود برای درد دل کردن و نوشتن برای شما توی این وب چند وقتی نتونستم بیام اپ کنم بعد چند وقت هم که اومدم فقط تونستم سرعتی چند اپ بزارم و برم بدون هیچ حرفی.

حالا دلیل نبودنم بی وفایی یا فراموشی یا حتی ناامیدی نبود دلیل نیومدنم گرفتاری زیادم بود که از درس و دانشگاه بگیر تا کار شرکت و کارای متفرقه دیگه مثل نمایشگاه و ...........

که همه اینا باعث شده بود نتونم بیام و اپ کنم . ولی به یادتون بودم و دلم براتون تنگ شده بود و حتی یک لحظه هم با تمام گرفتاریم از فکر الهه عشقم قافل نشده بودم و همش به یادش بودم .

پس همین جا به الهه عشقم میگم : همیشه به یادتم ای بهترین ترانه زندگیم ای تمام هستیم بعد خدا دوست دارم تا اخرین لحظه زندگیم پس برای یک بار هم که شده بگو دوسم داری تا دنیا رو به پات بریزم الهه عشقم

دوست دارم کمتر از خدا بیشتر از خودم

 

| 13 مهر 1389برچسب:,| 18:39 | مرتضی|

عشق دستمال کاغذی به اشک !

www.love65.mihanblog.com

 

دستمال کاغذی به اشک گفت:

قطره قطره‌ات طلاست

یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟

عاشقم!

با من ازدواج می‌کنی؟

اشک گفت:

ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!

تو چقدر ساده‌ای

خوش خیال کاغذی!

توی ازدواج ما

تو مچاله می‌شوی

چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی

پس برو و بی‌خیال باش

عاشقی کجاست!

تو فقط

دستمال باش!

دستمال کاغذی، دلش شکست

گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد

در تن سفید و نازکش دوید

خونِ درد

آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد

مثل تکه‌ای زباله شد

او ولی شبیه دیگران نشد

چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگرچه توی سطل آشغال

پاک بود و عاشق و زلال

او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت

چون که در میان قلب خود

دانه‌های اشک کاشت

| 13 مهر 1389برچسب:,| 9:8 | مرتضی|

نماد عشق یک قلب است. اما نماد عاشقی قلبی هست که تیر وسطش خورده. کمتر کسی شاید راز این قلب تیر خورده را بداند. لااقل من در اینترنت هر چه گشتم نه به فارسی و نه به انگلیسی در این زمینه چیزی ندیدم.
در نتیجه خودم می نویسمش تا هر کسی دنبال معنایش گشت، جوابش را اینجا پیدا کند.

در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت. همه خدایان هم یک خدا یا پادشاه بزرگداشتند که اسمش زئوس بود. یک شب به مناسبتی زئوس همه خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود.
دیوانگی و جنون هم خدایی داشت بنام مانیا. مانیا چون خودش خدای دیوانگی بود طبیعتا عقل درست و حسابی هم نداشت و بیش از حد شراب خورده بود. دیوانه باشی، مست هم شده باشی. چه شود!



خدایان از هر دری سخنی می گفتند تا اینکه نوبت به آفریدیته رسید که خدای عشق بود. حرف های خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و این دیوانه عالم ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و از آنسوی مجلس به سمت خدای عشق پرتاب کرد. تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد.
هیاهویی در مجلس در گرفت و خدایان خواستار مجازات خدای جنون شدند. زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل، دستور داد که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است، پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود. از آن زمان به بعد عشق هر کجا می خواهد برود جنون دستش را می گیرد و راهنمایی اش می کند.
به همین دلیل است که می گویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون می شود. پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که می بینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد.
بعدها رومیان باستان آیین و اسطوره های یونانیان را پذیرفتند و تنها نام خدایانشان را عوض کردند. در افسانه های روم باستان زئوس را ژوپیتر، خدای جنون را ارا و خدای عشق را ونوس می نامیدند.
در نتیجه به باور آنها ارای دیوانه چشم ونوس زیبا را کور کرد.
عشق واقعا جنون است اما اگر دو طرفه و واقعی باشد لذتی دارد که مپرس. ولی عشق یکطرفه انسان را پریشان و خوار و حقیر می کند

| 13 مهر 1389برچسب:,| 9:7 | مرتضی|

sms عاشقانه و پندآموز

سلام چهار حرف داره عشق سه حرف داره گل دو حرف داره اما تو حرف نداری

 جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشد و گرنه خوابمان می گیرد دست اندازها نعمتند
میدونی؟ اگه صخره و سنگ تو مسیر رودخونه نباشند صدای آب اصلا قشنگ نیست.......

راز موفقیت را نمیدانم اما راز شکست در راضی نگه داشتن همگان است

اگه غمگین بودی واحتیاج به درد دل داشتی خبرم کن.بهت قول نمیدم بخندونمت ولی این قول رومیدم که باهات گریه کنم

یک نفر . . .
یک جایی . . .
یک وقتی . . .
تموم رویاش . . .
لبخند تو بود . . .
پس یک جایی . . .
یک وقتی . . .
با یک لبخند یادش کن
| 13 مهر 1389برچسب:,| 9:5 | مرتضی|

جدیدترین اس ام اس های عاشقانه

http://iranvij.ir/upload/images/tew1kl2w7et6xtoiay1.jpg

 


به من گفتی پر از آینده باشم / تو رفتی همچنان در خنده باشم

تو دریای منی ، من ماهی تو / جدا از تو نباید زنده باشم . . .

.

.

.

من و این داغ در تکرار مانده / من و این عشق بیدار مانده ،

مپرس از من چرا دلتنگ هستم / دلم بین در و دیوار مانده . . .

.

.

.

چه بسیار نگاه ها در جهان سرگردانند که در چشمی جای گیرند

و چه بسیار فریادهایی که بر سنگ خاموش بوسه می زنند . . .

.

.

.

گر تو را با ما تعلق نیست ، مارا شوق هست

گر تو را بی ما صبوری هست ، ما را تاب نیست . . .

.

.

.

زندگی تجربه ی تلخ فراوان دارد و سه تا کوچه و پس کوچه و یک عمر بیابان دارد !

.

.

.

روزگاریست شیطان فریاد میزند:

آدم پیدا کنید، سجده خواهم کرد !

.

.

.

عشق بازیست نه بازی که مرا مات کنی ، نازنینا دل من صفحه ی شطرنج که نیست !

.

.

.

غمگین تر از پاییز ، زمستونه که بهار ندیده ، اما غمگین تر از او منم که تو را ندیدم . . .

.

.

.

کاش میشد بر جدایی خشم کرد / شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد

کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد . . .

.

.

.

راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود . . .

.

.

.

روزی سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به دلم تاب و تب آمد

ای دوست دعا کن من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید . . .

.

.

.

ای کاش تنهایی من گل سرخی بود که هنگام دیدار به تو می بخشیدم . . .

.

.

.

سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن / هنوزم پر میکشه دل واسه به تو رسیدن

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم / گر پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم . . .

.

.

.

هم ترانه یاد من باش ، بی بهانه یاد من باش

وقت بیداری مهتاب عاشقانه یاد من باش . . .

.

.

.

بی تو گلشن چو زندونه به چشمم ، گلستون آذر ستونه به چشمم

بی تو آرام و عمر زندگانی ، همه خواب پریشونه به چشمم . . .

.

.

.

دور بودن از عزیزان مشکل است / امتحان با وفایی در جدایی حاصل است

گرچه من دورم ز پیشت ای رفیق / دوریت دریا و یادت ساحل است . . .

.

.

.

روزم خوش است چراکه برای تو میخوانم ، شبم خوش است چراکه برای من میخوانی

روزگارم خوش نیست چراکه با هم نمیخوانیم . . .

.

.

.

کاش میشد همچو آواز خوش یک دوره گرد ، زندگی را بار دیگر دوره کرد . . .

.

.

.

می روم کز خویشتن بیرون شوم / در پی لیلا رخی مجنون شوم . . .

.

.

.

چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن

به رسم دوستی دستی فشردن ولی با هر سخن قلبی شکستن . .

| 13 مهر 1389برچسب:,| 9:5 | مرتضی|


 

در شب کوچک من ، افسوس

باد با برگ درختان میعادی دارد

در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست

 

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی ؟

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی ؟

 

در شب اکنون چیزی می گذرد

ماه سرخست و مشوش

و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است

ابرها، همچون انبوه عزاداران

لحظهء باریدن را گوئی منتظرند

 

لحظه ای

و پس از آن، هیچ.

پشت این پنجره شب دارد می لرزد

و زمین دارد

باز می ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم

نگران من و تست

 

ای سراپایت سبز

دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من

                         [بگذار

و لبانت را چون حسی گرم از هستی

به نوازش لبهای عاشق من بسپار

باد ما را با خود خواهد برد

باد ما را با خود خواهد برد

 

| 13 مهر 1389برچسب:,| 9:2 | مرتضی|

 

              

             عادت

  

آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن

منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن

من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم

واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم

 

منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من تولد یک نفسه

چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه

نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه

 

فقط تو آغوش خودم دغدغه ها تو جا بذار

به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار

مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن به روح و جسم وتن من

| 13 مهر 1389برچسب:,| 9:0 | مرتضی|

شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.
تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.
پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گل هايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا ، شايد خطا كردم
و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
نمي دانم چرا ؟ شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم...!!.
| 12 مهر 1389برچسب:,| 10:49 | مرتضی|

من در آستان چشمان تو

دلم را و تمام دلم را باختم

بی آنکه تو بدانی وچه حقیرانه و مبهوت

به چشمانت خیره شدم شاید راز نگاه گنگم

را بفهمی اما افسوس...

حالا که گاه گاهی فرسنگ ها از من دور می شوی

چه ملتمسانه

دیدارت را آرزو می کنم
دوست دارم الهه عشقم


| 11 مهر 1389برچسب:,| 10:49 | مرتضی|

به یاد او که بودن را ممکن ساخت ...

لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مي نهي بر كلام من ، با حترام سلامت مي گويم

 و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.

 و برايم دلسوزي كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و

يادآوري خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم. زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش

 كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.

ولي نيافتمت.

از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟

مهتاب كهكشان نيافتني من ، آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم

 و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدك هم برنگشت.

 شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشكالي ندارد. تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.

كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز

كنند.كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.

نازنين ، هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،

 نام تو را بر زبان مي آورد. نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و

 لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.

بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.

 همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.

 زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.
................................................................................

 




اين روزا كه ميگذرد احساس مي كنم

يكي از جاده هاي پر و پيچ و خم و مه آلود

زندگي منو به سوي خود مي خواند.....

براي پيدا كردنش همه جا را مي گردم

از هر پنجره بازي به اميد اينكه اورا ببينم

سرك مي كشم ولي نيست......

روزها منتظر يه قاصدك تا خبري برايم بياورد

ولي قاصدكها هم نشاني من را گم كرده اند......

شبها آسمان را نگاه مي كنم تا شايد بتوانم نشونيشو

از ستاره ها بگيرم ولي ستاره ها هم يادشون

رفته نيم نگاهي به زمين بندازن تا نگاه يه منتظر

را ببينند.....
تنهايي رو بيشتر از هميشه احساس مي كنم .

خسته تر و دلتنگ تر از هميشه به دنبال پناهگاه امن و

مطمئن خود مي گردم تا با رسيدن بهش كمي

آرامش بگيرم ولي مثل اينكه مهربوني كه اون بالاست

به تنهايي محكومم كرده.....

مهربون عالم اگر تو اينطور ميخواي باشه

من كه حرفي ندارم همه ي دلتنگيها و بي كسي ها

براي من ولي ازت ميخوام اوني كه دوست ندارم

هيچ وقت غمشو ببينم بخنده و شاد باشه.

اونو تنهاش نذار و هميشه باهاش باش .

فقط اي كاش بهم مي گفتي تا كي چشمهاي

منتظرم بايد به جاده ي زندگي باشه....؟؟؟


..........................................................


مهربونم:

کاش میدانستی چه دردی در این صدا زدن ها نهفته

کاش می دیدی تمام اشتیاق و حسرتی که در پشت خیسی چشمانم

مات و مبهم به زنجیر کشیده شده

داغی اشکهایم گرمی نگاهت را بر گونه هایم حمل می کنند

دلم تنگ است

دلم برایت تنگ است

دلم برای با تو بودن تنگ است

میدانی....دلم برای حرف هایت

درد دلهایت

برای نوازش هایت ...

دلم بدجوری برایت تنگ شده

اشتیاق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته
....

...........................................................

 

 
  دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هواي تو را کرده.

  خودکارم را از ابر پر مي کنم و برايت از باران مي نويسم.

  به ياد شبي مي افتم که تو را ميان شمع ها ديدم.

  دوباره مي خواهم به سوي تو بيايم.تو را کجا مي توان ديد؟

  در آواز شب اويز هاي عاشق؟

  در چشمان يک عاشق مضطرب؟

  در سلام کودکي که تازه واژه را آموخته؟

  دلم مي خواهد وقتي باغها بيدارند،براي تو نامه بنويسم.

  و تو نامه هايم را بخواني و جواب آنها را به نشاني همه ي غريبان جهان بفرستي.

  اي کاش مي توانستم تنهاييم را براي تو معنا کنم و از گوشه هاي افق برايت آواز
  بخوانم.

  کاش مي توانستم هميشه از تو بنويسم.

  مي ترسم روزي نتوانم بنويسم و دفترهايم خالي بمانند و حرفهاي ناگفته ام هرگز به
  دنيا نيايند.

  مي ترسم نتوانم بنويسم و کسي ادامه ي سرود قلبم را نشنود.

  مي ترسم نتوانم بنويسم وآخرين نامه ام در سکوتي محض بميرد وتازه ترين شعرم به تو
  هديه نشود.

  دوباره شب،دوباره طپش اين دل بي قرارم.

  دوباره سايه ي حرف هاي تو که روي ديوار روبرو مي افتد.

  دلم مي خواهد همه ي ديوارها پنجره شوند و من تو را ميان چشمهايم بنشانم.

  دوباره شب ،دوباره تنهايي و دوباره خودکاري که با همه ي ابر هاي عالم پر نمي شود.

  دوباره شب،دوباره ياد تو که اين دل بي قرار را بيدار نگه داشته.

  دوباره شب،دوباره تنهايي،دوباره سکوت،دوباره من و يک دنيا خاطره...

 

جهت دسترسي به کلیه نامه های عاشقانه به بخش نامه های عاشقانه مراجعه كنيد ...

| 11 مهر 1389برچسب:,| 10:47 | مرتضی|

| 11 مهر 1389برچسب:,| 10:43 | مرتضی|

 

باز در چهره خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستی سوزت
باز من ماندم و یك مشت هوس
باز من ماندم و یك مشت امید
یاد آن پرتو سوزنده عشق
كه ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد ترا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش طوفان بود
یاد آن شب كه ترا دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه عشق
یاد آن بوسه كه هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
یاد آن خنده بیرنگ و خموش
كه سراپای وجودم را سوخت
رفتی و در دل من ماند به جای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده اشك
حسرتی یخ زده در خنده سرد
آه اگر باز بسویم آیی
دیگر از كف ندهم آسانت
ترسم این شعله سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر جانت

| 11 مهر 1389برچسب:,| 10:41 | مرتضی|

فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته

                                    اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته

رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم

                                    سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من

وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور

                                             دلو سپردم من به تو غصه نخور

گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات

                                        تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد

میگفتی من برمیگردم خیلی زود

                                       دلو جونم همشون فدای یه تاره موت

ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام

                                        آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام

یه نامه همش دادی همون شده آب غذام

                                       نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام

من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو

                                      فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو

آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن

                                     دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن

شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه

                                     می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه

شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد

                                فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد

اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟

                                   این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟

خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات

                                    دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات

وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم

                                   یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم

دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم

                                 دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم  

تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو

                                          زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو

| 2 مهر 1389برچسب:,| 0:46 | مرتضی|

 

سلام

یک سلام به گرمای جنوب به ابی بیکران خلیج فارس به برو بچ باحال قشم کیش و بندر عباس به مردم کویر به کرمانی های مهربون با اون لحجه باحالشون یک سلام به تمام ایران بزرگ یک سلام به سرزمین عاشقان .

سلام دوستای خوبم من بعد دو هفته دوباره بر گشتم با کلی مطلب گفتنی از عشقم و عاشق بودن  

| 2 مهر 1389برچسب:,| 0:44 | مرتضی|

درسته که یه روزی فراموش می کنی و یه روز دیگه فراموش می شی ولی اینو بدون فراموش شدگان هرگز فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند
| 21 شهريور 1389برچسب:,| 19:50 | مرتضی|

صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 ... 27 صفحه بعد

De$ign:khanoomi