عاشق

 یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟

من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم

ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی

باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم


عشق واقعی هیچوقت نمی میره

این هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره

"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

"ولی عشق كامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب

حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه
 
| 13 شهريور 1389برچسب:عشق,| 0:57 | مرتضی|

tifooses  سرزمین عشق

میان عاشق و ومعشوق رمزیست

چه داند آنكه اشتر می چراند

تا كه از جانب معشوق نباشد كششی

كوشش عاشق بی چاره به جایی نرسد


| 13 شهريور 1389برچسب:,| 0:50 | مرتضی|

ای عشق همه بهانه از توست من خامشم و ترانـه از توست آن بانگ بلنـــــــد صبحگــــــاهی وین زمزمـــــه شبانــه از توست مــــــــــن اندوه خـــویش را ندانم این گریــــه بی بهانــــه از توست ای آتش جـــــــــــان پاکبـــــــــازان در خرمــــــن من زبانــــه از توست افســون شده تو را زبان نیست ور هست همـه فسانه از توست کشتی مــــرا چه بیــــم دریا؟ توفــــــان ز تو و کرانه از توست گر باده دهی وگر نه غم نیست مست از تو و میخانـــه از توست
| 13 شهريور 1389برچسب:,| 0:46 | مرتضی|

دوباره یا صد باره سلام یک سلام به عاشقای خسته

میدونیین بچه ها شب ۲۳ماه رمضان تنهایی رفتم حرم امام رضا جاتون خالی خیلی حال داد کلی با اقا درد دل کردم اقا هم که مهربون روز بعد جوابم و داد نه کامل ولی بهم نشون داد باید امیدوار باشم باید توکل کنم بهم فهموند درسته مهربون ولی باید یاد بگیرم همیشه شکر گذار باشم همیشه توکل کنم نه تنها وقتی نیاز دارم وقتی کارم گره میخوره بهم فهموند که هرچی میخوام از خدا بخوام از اهل بیت بیامبر(ص) و بیامبر(ص) بخوام مطمئن باشم که مهربونن و بزرگ دست رد به سینه کسی نمیزنن ولی خدایی خیلی بزرگن دقیقا روز بعد نشونه ای که میخواستم رو بهم داد بس از الان امیدم بیشتر میشه توکلم بیشتر میشه من از این به بعد مهتاب رو از هیچکس جز خدا و اهل بیت نمیخوام

فقط خدا

| 13 شهريور 1389برچسب:,| 0:38 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای خوب و گلم امیدوارم شما هم مثل امروز من حالتون خوب باشه من امروز خیلی خیلیییییییییییییی خوشحالم انقدر که دارم تو ابرا برواز میکنم انگار اصلا رو زمین نیستم حالا میبرسین چرا؟باشه میگم

امروز صبح من و بابا مامان رفتیم فریمان یک کاری بیش اومد مجبور شدیم بریم منم که دوست داشتم برم خیلی دوست داشتم حالا چرا دلیلش این بود که رفتن فریمان یعنی دیدن الهه عشقم ما صبح رفتیم که یک ساعته برگردیم ولی وقتی رفتیم تا افطار موندگار شدیم اونم خونه بدر الهه عشقم من که ازخدام بود فرصت داشتم یک ۴تا۵ ساعتی الهه قشنگم رو از نزدیک ببینم جاتون خالی همه باهم رفتیم سد بهترین فرصت برای من که بتونم به تماشای الهه قشنگم بشینم انقدر تو ماشین از اینه بهش نگاه کردم که فکر کنم به کل تابلو شدم دایی کوچیکم هم فهمید منظور نگاهام چیه ولی دست خودم نبو خیلی خیلی حال داد بعد ۴ ماه ندیدنش برام خیلی خوب بود فقط حیف که نمیخواد بفهمه تو دلم چه خبره یا فهمیده به روم نمیاره بازم به قول معروف فعلا تماشای ماه از دور تا سفینه اماده بشه

دوستون دارم برام دعاکنین

| 13 شهريور 1389برچسب:,| 0:25 | مرتضی|

به نام خدای عاشقا

سلام به تمام دوستای خوبم امید وارم حالتون خوب باشه .شبای قدر شبای عجیبیه امشب شب ۲۳ ماه رمضان و شب اخر از شبای قدر . امید وارم به تمام خواسته هاتون برسین دوستای خوبم گوشه ای از دعاهای قشنگتون یاد منم بکنین خیلی محتاجم به دعاهاتون دلم بد گرفته دارم میترکم امید واذم امشب یک معجزه ببینم چون الان یک معجزه میتونه من و از این وضع در بیاره.

به یادتونم به یادم باشین

التماس دعا

| 11 شهريور 1389برچسب:,| 13:24 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای عاشق خودم

امروز دلم میخواد درباره صداقت تو عشق بگم .میدونیین مهم ترین چیز تو عشق صداقت که باعث پایداری عشق میشه صداقت به این معنی نیست که ما فقط صداقت تو گفتار باشه باید صداقت تو تک تک حرکات و توی نگاهمون باشه  حالا چه جوری میتونیم به طرف مقابل صداقت خودمون رو اثبات کنیم کار مشکلیه که نیاز به زمان داره چون نشون دادن صداقت به کسی که دوسش داری خیلی سخت تر از نشون دادن به افراد دیگس چون اون برات مهم تره نظرش تفکرش درباره تو برات خیلی مهمه مهمه درباره تو چی فکر میکنه و تورو چه جور ادمی میدونه پس باید مراقب باشی که ناخواسته خودت رو بد نشون ندی خودت رو چیزی نشون بده که هستی  چون اگه اونم بهت دل ببنده و باهات بمونه متوجه شخصیت اصلیت میشه بخوای یا نخوای اونوقت که برات گرون تمام میشه پس جیزی رو نشون بده که هستی

حالا اینکه چه جوری صداقت طرف رو بفهمیم  اون دیگه به شما و شاختتون از عشقتون  بستگی داره که گاهی حتی میتونین از پشت تلفن و از روی تن صدای عشقتون احساس و صداقت یا عدم صاقت اون رو بفهمین گاهی هم حتی رو به روی همین ولی راحت میتونین به هم دروغ بگین و دروغای هم رو قبول کنین که به نظر من این نشون دهنده ضعف عشق و عدم پایداریشه پس روی صداقت خیلی خیلی تاکید کنین مهمترین بخش پایداری عشقه

خوب حالا شما ازکد.م دسته از ادما توی عشق هستین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

| 11 شهريور 1389برچسب:,| 13:16 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای عاشق خودم

ببخشید دیر اب میکنم سیستمم خراب شده کانکت نمیشه بازم ببخشید قول میدم در اولین فرصت جبران کنم حالا دلیل اومدنم باسخ به سوال سوگل خانم بود که معنی الهه عشق رو برسیده بود

الهه یعنی چیزی مانند خدا که در ایران باستان برای هر بدیده ای یک الهه در نظر می گرفتن مانند الهه اب الهه خاک الهه مرگ الهه زندگی و الهه عشق که برای این الهه ها قربانی هم میدادن حالا من مهتابم رو الهه عشقم میدونم و بعد خدام میبرستمش نه برستیدنی که خدا بدونمش نه ولی بعد خدا دوسش دارم و حاظرم براش قربونی شم 

 

| 11 شهريور 1389برچسب:,| 13:13 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای عاشق خودم

ببخشید دیر اب میکنم سیستمم خراب شده کانکت نمیشه بازم ببخشید قول میدم در اولین فرصت جبران کنم حالا دلیل اومدنم باسخ به سوال سوگل خانم بود که معنی الهه عشق رو برسیده بود

الهه یعنی چیزی مانند خدا که در ایران باستان برای هر بدیده ای یک الهه در نظر می گرفتن مانند الهه اب الهه خاک الهه مرگ الهه زندگی و الهه عشق که برای این الهه ها قربانی هم میدادن حالا من مهتابم رو الهه عشقم میدونم و بعد خدام میبرستمش نه برستیدنی که خدا بدونمش نه ولی بعد خدا دوسش دارم و حاظرم براش قربونی شم 

 

| 10 شهريور 1389برچسب:,| 22:14 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای خوبم ایام لیالی قدر رو به همتون تسلیت میگم منم دعا کنین چند وقتی مشکل دارم اب نمیکنم  ببخشید منم خیلیییییییییییی دعاکنین محتاجم به دعاتون

دوستون دارم التماس دعا

| 9 شهريور 1389برچسب:,| 15:54 | مرتضی|

امشب دلم را می تکانم پیش پایت
چیزی ندارم من بجز این دل برایت

امشب گلوی زخمی ام را می سرایم
یعنی تمام غربتم را در هوایت

می خواهم امشب سالها خاموشی ام را
آرام بـــــردارم بــــــریزم در صـــــــــدایت

ای با دل من آشناتر از من ای خوب
دیری است تنها مانده اینجا آشنایت

دیری است بی تو کلبه ام تاریک مانده است
بگشـــــای بر من روزنـــــی از چشــم هایت

چشم انتظار چشم زیبای تو تا چند
تا چند محــــروم از نگاه دلــــربایت

بر من اگر یک لحظه می تابید چشمت

| 1 شهريور 1389برچسب:,| 4:11 | مرتضی|

روزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد

تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتاد

می خواستم از چشم تو محفوظ بمانم
کز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتاد

گفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکن
دل خون شد و از پرده چشمم بدر افتاد

هر کس که شراب از خم چشمان تو نوشید
مخمور نگــاه تــــو شــــد و بی خــــبر افتاد

گـــنجینه اســـــرار ازل بود دل مـــن
امروز اگر پیش تو بی سیم و زر افتاد

خسرو به هوای لب شیرین تو بر خاست
برخاست ولی مثل مگس در شـکر افتاد

| 31 مرداد 1389برچسب:,| 23:10 | مرتضی|

میدونین بچه ها من خاطره زیادی با مهتاب ندارم یا دارم ولی نمیتونم به یاد بیارم چون از وقتی با یک نگاه قلبم براش لرزید انگار فاصلمون زیاد بود زیادتر شد انگار یک سراب شده که هرچی تلاش میکنم بهش برسم بی فایده ی بار ها شده باهم بودیم ولی نتونستم حرفم و بهش بزنم چون هربار که باهم بودیم مهتاب به نحوی من و تو شرایطی میزاشت که نتونم حرف دلم رو بزنم یا اگه میخواستم بگم ترس از نجابت مهتاب بهم اجازه  این کار رو نمیداد  بارها باخودم گفتم  اینبار میگم ولی وتا روبروش قرار میگرفتم نمیتونستم بهش بگم چون میترسیدم ناراحت بشه و برای همیشه از دست بدمش

اگه بخوام الهه عشقم رو توصیف کنم بهترین توصیف همین کلمه الهه ی چون اون یک الهه واقعیه یک الهه شرقی یک دختر نجیب و زیبای ایرانی که با هر نگاش میتونه تمام دنیای من رو زیر و رو کنه اون میتونه با خندهاش دنیا رو از اینکه هست 1000000000000000000برابر برام زیباتر کنه میتونه باگرمای دستاش من و از سرمایی که تمام وجودم رو گرفته نجات بده اون کسیه که میتونم سرم رو رو زانوش بزارم و اروم.ارومه اروم به خواب برم  اون میتونه دلیلی باشه برای تمام کارا وپبشرفت هام اون دلیلیه برای زندگی تلاش و بودن.........

| 31 مرداد 1389برچسب:,| 23:7 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای خوبه دنیای مجازی من

امروز از اون روزای کسل کننده بود که ازصبح همش حالم گرفته بود و حال و حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم حتی سرکارم که بودم حوصله هیچی رو نداشتم فقط دلم میخواد زودتر ساعت بگذره و برگردم خونه ولی ساعتم مثل اینکه با من لج کرده چون هردقیقش امروز یک ساعت میگذره الانم که این مطلب رو دارم مینویسم تو شرکتم (قبلا گفته بودم من دانشجوی سال دوم عمرانم و فعلا توی یک شرکت مهندسی مشغول کار و گذروندن کار اموزی هستم  ولی به صورت یک کارمند رسمی شرکت)

خوب بگذریم عجب روزی شده امروز انگار دقایق هم میخوان نبودن الهه عشقم رو به رخم بکشن  دیگه از ساعت بدم میاد الان چند وقتی هست ساعت مچی ندارم چون مشاهده گذر زمان بدون الهه عشق برام زجر اوره 

میدونین همیشه برعکس میشه یعنی وقتی میخوای ساعت ها به سرعت بگذره ساعت خیلی خیلی کند میگذره و وقتی هم که میخوای ساعت سریع بگذره ساعت  چنان زجر اور کند میگذره که انگار هر دقیقه یک ساعت زمان میبره انگار زمان هم با ما سر لجبازی داره و میخواد عذابمون بده.

میدونین الان دارم این متن رو تو شرکت همراه اهنگ خیلی باحال محسن یگانه  از البوم جدیدش که کار خیلی خیلی باحالیه به نام رگ خواب مینویسم یک البوم love باحال که به همه دوستایی که اهل اهنگای loveو غمگینن توصیه میکنم

| 31 مرداد 1389برچسب:,| 23:2 | مرتضی|

به نام خدای بزگ عاشقا خدای تمام دلشکسته ها

سلام  به تمام عاشقای دنیا

میخوام اینبار هم مثل همیشه براتون از عشق و دوست داشتن بگم اما اینبار عشق رو بافیلم جالب جراحت براتون توصیف میکنم.

حتما فیلم جراحت که به مناسبت ماه مبارک رمضان از شبکه سه درحال پخشه رو دیدین این فیلم دارای یک بخش عاطفی یا به قول ما عشقی که  سوژه های این بخش فیلم امیر حافظ و اکرم هستن که این دونفر با علاقه ای که بهم دارن دارن  مقابل یک سری مشکلات میجنگن که ازجمله این مشکلات مخالفت مادر امیرحافظ با ازدواج این  دونفر به دلیله عدم بچه دار شدن اکرم ولی امیر حافظ با علاقه ای که به اکرم داره با همه این مشکلات میجنگه و حتی مقابل مادر خودش می ایسته تا به عشقش که اکرم باشه برسه که حالا در قسمت های بعد باید منتظر ادامه این ماجرا باشیم که ببینیم چی میشه ایا این عشق میتونه تمام مخالفت هارو پشت سر بزاره یا نه ؟

حالا چرا با این متن شروع کردم دلیلش اینه که میخوام  باهاتون درباره مقاومت تو عشق صحبت کنم مقاومت توی عشق و گذشتن از همه کس وهمه چیز توی عشق خیلی مهمه به شرطی که این عشق از روی هوس نباشه و یک عشق حقیقی باشه اگه هروقت به این یقین رسیدین که عشقتون یک عشق حقیقیه پس بدونین اگه بخاطرش با هرسختی بجنگین و از هرکس بگذرین ارزش داره چون تنها یک عشق حقیقیه که موندگاره و ادم رو به اوج میرسونه یک عشق حقیقی مثل عشق به خدا خوب مهربون به خدای عاشقا

| 31 مرداد 1389برچسب:,| 22:57 | مرتضی|

روزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد

تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتاد

می خواستم از چشم تو محفوظ بمانم
کز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتاد

گفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکن
دل خون شد و از پرده چشمم بدر افتاد

هر کس که شراب از خم چشمان تو نوشید
مخمور نگــاه تــــو شــــد و بی خــــبر افتاد

گـــنجینه اســـــرار ازل بود دل مـــن
امروز اگر پیش تو بی سیم و زر افتاد

خسرو به هوای لب شیرین تو بر خاست
برخاست ولی مثل مگس در شـکر افتاد

 
| 31 مرداد 1389برچسب:,| 1:1 | مرتضی|

دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی

شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی

از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگی

دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی

بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگی

| 31 مرداد 1389برچسب:,| 0:56 | مرتضی|

خوب امشب اومدم با تمام غمی که تو دلمه غمی که برام خیلی سنگینه من ناشکری نمیکنم خدایی  تو زندگیم من هیچی کم ندارم برای همه این چیزا هم خدا رو روزی صدهزار بار شکر میکنم ولی غمی که ازش حرف میزنم غم عشقه  غمی که در عین تلخی شیرینم هست خیلی شیرین غم عشق  اونم یک عشقه به ظاهر یک طرفه چون که من از دل الهه عشقم خبر ندارم و احساس قلب قشنگش رو نسبت به خودم نمیدونم 

خوب امشب اومدم بگم که دارم به یک مرحله جدید از عشق میرسم میدونین الان به مرحله ای رسیدم که به جز مهتاب چیزی یا کسی دیگه رو نمیبینم مثلا دیشب که به اصرار بردنم موج های ابی اونجا با تمام  وجود دوست داشتم برگردم چون تحمل بودن تو اون فضا رو نداشتم میدونین دارم به جایی میرسم که بیشتر دوستام رو از خودم دور میکنم چون دیگه تحمل با اونا بودن و شاد بودن بدون مهتاب رو ندارم هرجا که میرم فقط اونو میبینم صدای اون خندهای اون همش جلوی چشممه میدونین اون برام شده یک سنبل شده تمام دنیا و زندگیم

بچه ها برام دعا کنین بتونم ببینمش و حرف دلم رو بهش بزنم

| 31 مرداد 1389برچسب:,| 0:2 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای گلم میدونیین امشب حالم خیلی بده چون یکی از دوستای خوبم رو برای همیشه از دست دادم  امروز بهم خبردادن که دوستم فوت کرده منم امشب رفتم مراسم ختمش خیلی حالم گرفته شد چون ما هفتا رفیق بودیم که باهم صمیمی بودیم که الان دوتا از این هفت نفر برای همیشه رفتن یکی سال قبل یکی هم که الان رفت

میدونین وقتی رفتم مراسمش داداش کوچیکترش که اونم یکی از این هفت رفیقه اومد و هم رو بغل کردیم وقتی شروع به گریه کرد منم بغضم ترکید میدونین من خیلی مغرورم نمیذارم کسی گریم رو ببینه ولی امشب دیگه نشد دلم خیلی بر بود مونده بودم برای خودم گریه کنم یا برای دوستم میدونین دوستم دوسال ازم بزرگتر بود یعنی فقط۲۲سال داشت ولی ...........

چه میشه کرد مرگ حقه دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره هرچند خیلی زود بود ولی کاریش نمیشه کرد چون کار خداست انشاالله خدا به بدر مادرش صبر بده

برای شادی روحش یک صلوات بفرستین مر۳۰

| 30 مرداد 1389برچسب:,| 23:42 | مرتضی|

سلام به تمام دوستای گل دنیای مجازی شاید تعجب کنین چرا ساعت ۳۰/۳صبح پست میزارم این خودش داستان داره داستان ازاین قراره که من و دایی و برو بچ رفته بودیم موج های ابی ولی من نمیخواستم برم اونا به زور تحدید و خواهش مامانم تونستن راضیم کنم برم حالا دلیل نرفتنم اینه که من الان نزدیک چند ماه که هیچ تفریحی رو انجام نمیدم کارم شده رفتن کلاس و سرکار و نشستن تو اتاف که به قول بابام تارک دنیا شده با همه دنیا قهره اونا که نمیدونن تو قلبم چه خبره فقط فکر میکنن دیوونه شدم شدم یک بچه گوشه گیر و دبرس که کارش شده گوشه گیری حالا بگذریم ماکه رفتیم ولی چه رفتنی به قول داییم نمی رفتم سنگینتر بود چون جسمم اونجا بود ولی روح و فکرم نه  حالا که اومدم گفتم اول بیام یک متن کوچیک بنویسم بعد برم بخوابم اگه خوابی در کارباشه
| 30 مرداد 1389برچسب:,| 4:45 | مرتضی|

الهه معبد عشق دوست دارم

من همون غریبه تنهایم که هیچ کس و هیچ چیز بدون تو برام معنایی ندارد من همون خسته اواره ام که تورو تو تمام لحظه های زندگیم ستایش میکنم من همونم که از خدا چیزی بجز تو نمیخواد من همونم که تو رو الهه ی خودش میدونه همون که حاظره قربونیت بشه همون عاشق خسته و دلشکسته تو بس بیا و به این عاشق خسته نظری کن چون تویی تمام دلخوشی و دلیل بودنم بس بازهم میگویم....

دوست دارم الهه مغبد عشق

| 29 مرداد 1389برچسب:,| 22:16 | مرتضی|

سلام به تمام عاشقای دنیا

این پست فقط تنها پیامش اینه که بابا جون عشقتون میاین به وب من  نظر نداده نرین برام نظرات تون مهمه حتما حتما نظر بدین بعد برین

خیلیییییییییییییییییی ممنون ممنون

| 29 مرداد 1389برچسب:,| 18:0 | مرتضی|

من دوشبه تلافی چند وقت نبودنم و در اوردم  راستش این چند وقت با تمام وجود دلم بر میزد که بیام نت و مطلب بنویسم ولی از یک طرف میترسیدم چون گفتم که نوشتن برام سخت شده ولی باتمام ای سختیا نوشتن این وب رو خیلی دوست دارم چون این وب فعلا تنها یادگار و وسیله ای هست که میتونم باهاش دلتنگیام برای الهه عشق رو کم کنم هر چند دلتنگیام کم نشدنیه من این وب رو به این امید مینویسم که شاید یک روزی یک جایی بتونم کنار الهه عشقم بشینم و این وب و نوشته هاش رو بهش نشون بدم تا بفهمه چقدر دیوونه وار دوسش داشتم دارم و خواهم داشت بدونه تا هیچ وقت تنهام نزاره و برای همیشه کنارم بمونه امیدوارم اون روز برسه هرچه زودتر تا منم بتونم خوشبختی و شادیه کناره اون بودن رو تجربه کنم. خدایا همین جور که تاالان تو هرکاری کمکم کردی تو این راهم کمکم کن کمک کن به الهه قشنگم برسم . امین

التماس دعا

| 29 مرداد 1389برچسب:,| 2:20 | مرتضی|

یک سلام به اونی که تمام زندگیم شده یک سلام که خیلی وقته منتظر جوابشم ولی نیست که جوابم و بده نیست اونی که وقتی بهش نگاه میکنم هرچی بیشتر به قدرت بی انتهای خدا بی میبرم اونی که نمونه ای ازکمال زیبایی و نجابت. نجابتی که هر روز که میگذره من وبیشتر شیفته خودش میکنه نجابتی که وقتی به دخترای دیگه نگاه میکنم متوجه قشنگی این نجابت میشم وقتی با دیگران صحبت میکنم میفهمم مهتاب من واقعا یک الهه یک فرشته ی که رو زمین قرار داره بس اگه به خاطر این فرشته قرار باشه تمام جوونیم رو بدم می ارزه چون لیاقت یک فرشته بیش از ایناست خیلی بیشتر مهتابم الهه قشنگم اگه قرار باشه بخاطرت قربوونی بشم میشم چون ارزشش رو داری چون الهه معبد عشقه منی چون بعد خدا ترو میبرستم تورو ای الهه من تو همون فرشته باکی که که میشه بعد خدا تورو برستید به تو سجده کردبعد خدا فقط تو برام مهمی تو که جایگاهت بعد خدا در کنار بدر مادرمه  میدونی فرشته من وقتی بابا مامانم میخوان از تو بگن باچه احترام وارزشی ازت صحبت میکنن اوناهم مثل من به باکی و قشنگی و بزرگی تو اعتراف میکنن اره الهه من تو نه تنها تو قلبه من بلکه تو قلبه تمام خانوادمی

دوستدارم الهه معبد عشقم

| 29 مرداد 1389برچسب:,| 1:56 | مرتضی|

دوباره دلتنگی دوباره بیقراری دوباره درد دوباره گریه بازم من با تمام این تلخی ها اومدم با همه غم هام که با تمام تلخی وسختیش برام حکم زندگی رو داره و من به تمام این غم و سختی هایی که برای عشقم میکشم افتخار میکنم  چون وقتی به اطرافم نگاه میکنم هیچکس و هیچ چیز رو با ارزش نمیبینم هیچ کس ارزش محبت نداره جز الهه عشقم که حاظرم فداش بشم اطرافم رو یک سری ادم که هیچ ارزشی برای احساس دیگران قائل نیستن گرفتن کسایی که دارن نفرت من و نسبت به خودشون ودنیاشون بیشتر میکنن خسته ام از این دنیا و ادمای بیرحمش خسته خسته خسته  مهتابم کجایی که ببینی عاشقت داره چه زجری میکشه خدا کنه زودتر بیای و من و عشق من و درک کنی شاید بتونی من و از دنیای نامرد اطرافم نجات بدی

 

| 29 مرداد 1389برچسب:,| 1:20 | مرتضی|

و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن !


 و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... !


 ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... !



بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... !



چه زیباست بخاطر تو زیستن ...



ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... !



چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... !



 بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... ! 



 چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... !



برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... !



کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی !



ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست ...!!!!



و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... !


| 28 مرداد 1389برچسب:,| 21:16 | مرتضی|

باز آن یار بی وفا
باز آن یار با جفا
رفته بی من ای خدا
باز که شده درد آشنا
من تنها یا دل شدم
او با کی شد همنوا
او که با من میدمید
او که از من می شنید
حال رفته بی من چرا
راز دل شد برملا
من بی او خوابم نبرد
او با کی شد هم قبا
باز من دیوانه شدم
مست با بیگانه شدم
او در دلم جا خوش بکرد
من رسوا ترین رسوا
خوش بودم وقتی که بود
مست بودم با دلبران

 
| 28 مرداد 1389برچسب:,| 21:15 | مرتضی|


به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."


به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."


به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."


به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم


| 28 مرداد 1389برچسب:,| 21:14 | مرتضی|

عشق یعنی مستی و دیوانگی 

 


         عشق یعنی با جهان بیگانگی                   عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

                            عشق


یعنی سجده ها با چشم تر

                                      عشق


یعنی سر به دار آویختن

                                                 عشق


یعنی اشک حسرت ریختن

                                                           عشق


یعنی در جهان رسوا شدن

                                                            عشق


یعنی مست و بی پروا شدن

                                                       عشق


یعنی سوختن یا ساختن

                                                 عشق


یعنی زندگی را باختن

                                        عشق


یعنی انتظار و انتظار

                                 عشق


یعنی هرچه بینی عکس یار

                        عشق


یعنی دیده بر در دوختن

              عشق


    عشق یعنی لحظه های التهاب


یعنی در فراقش سوختن

    عشق


یعنی لحظه های ناب ناب

             عشق


یعنی سوز نی ، آه شبان

                        عشق




                                 عشق


یعنی شاعری دل سوخته

                                           عشق


یعنی آتشی افروخته

                                                    عشق


یعنی با گلی گفتن سخن

                                                              عشق


یعنی خون لاله بر چمن

                                                                      عشق


یعنی شعله بر خرمن زدن

                                                                       عشق


یعنی رسم دل بر هم زدن

                                                             عشق


یعنی یک تیمّم، یک نماز

                                                    عشق


                                           عشق یعنی با پرستو پر زدن


یعنی عالمی راز و نیاز

                                  عشق


یعنی آب بر آذر زدن

                          عشق


یعنی چو*احسان پا به راه

                عشق


یعنی همچو یوسف قعر چاه

        عشق


یعنی بیستون کندن به دست

   عشق


یعنی زاهد اما بُـت پرست

   عشق


یعنی همچو من شیدا شدن

       عشق


یعنی قطره و دریا شدن

                                     عشق


یعنی یک شقایق غرق خون

                                                             عشق


یعنی درد و محنت در درون

                                          عشق


یعنی یک تبلور یک سرود

    عشق


یعنی یک سلام و یک درود


یعنی معنی رنگین کمان


 



| 28 مرداد 1389برچسب:,| 21:13 | مرتضی|

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.


 


عشق در غالب دلها ، در شکلها و در رنگها تقریبا مشابهی ، تجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روحها ، برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی از ارتفاع و بعدی و طعم و عطری دارند ویژه خویش، می توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی است


 


عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها برآن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و خراج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش ،روز  روزگار را دستی نیست... دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.


 


عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و " دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.


| 28 مرداد 1389برچسب:,| 21:11 | مرتضی|

صفحه قبل 1 ... 17 18 19 20 21 ... 27 صفحه بعد

De$ign:khanoomi