عاشق

توی ساحل روی شنها قایقی به گل نشسته ...

یکی با چشم های گریون روی این تنها نشسته ....

نگاه پر اضطرابش به افق به بینهایت ....

ساکت اما تو قلبش داره یک دنیا شکایت ....

باورش نمیشه عشقش همه دنیاش زیر آبه .....

تنها مونده توی ساحل زندگی براش عذابه....

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:55 | مرتضی|

اگه تو دنیا قرار بود جای چیز دیگه ای باشم دوست داشتم

جای اشک روی صورت تو باشم .

توی چشمات متولد بشم . روی پلک هات جون بگیرم . روی گونه هات جاری بشم

و در انتها روی لبهات بمیرم.

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:54 | مرتضی|

با اینکه نمی بینمت دلم هرروز برات تنگ میشه . بدیش اینه که می دونم تو هستی کاش نبودی مثل هزاران چیز که توی این دنیا نیست . ولی آدم ها باز الکی دنبالش می گردن . نمی دانم شاید بشه اسمش رو گذاشتدل خوشی .

 دل خوشی من هم این است که می دانم هستی

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:53 | مرتضی|

عشق را دوست دارم اما نه برای هوس.برنده رادوست دارم نه برای قفس

.تورادوست دارم تا اخرین نفس

 

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:52 | مرتضی|

تلاطمی در وجودم است که مرا به سوی تو می خواند

 

                    نگاه های خسته ات پوچ ماندن را گوشزد میکند

                                                 ودست های مهربانت سفر را

 

                                                                           اری باید سفر کرد

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:51 | مرتضی|

اگردورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست

 

         وفا ان است که نامت را همیشه روی لب دارم

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:49 | مرتضی|

نمیدانم که چگونه است که به هرچه مینگرم تورا می بینم به اسمان به زمین .....

       هرچه از تو دور میشوم انگار بیشتر به تونزدیکم..........

هرچه کمتر می بینمت بیستر تصویرت در ذهنم نقش می بنده....

 

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:48 | مرتضی|

بی تو، مهتاب شبی ، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید :
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن ،
آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،
باش فردا ، که دلت با دگران است !

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم : حذر از عشق !؟ - ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
نتوانم

روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم ...

باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ، نتوانم !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت ...
اشک در چشم تو لرزید ،
ماه بر عشق تو خندید !

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم !

فریدون مشیری

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:46 | مرتضی|

هر خاطره زخمیست که من یاد تو باشم / هر یاد تو دردیست که بیمار تو باشم 

 

 شیشه می شکند و زندگی می آید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنیست ، پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت !

روی گل زرشکی / با یک مداد مشکی / هزار دفه نوشتم / تو انتهای عشقی

سر مشقهای آب بابا یادمان رفت / رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت / شعر خدای مهربان را حفظ کردیم / اما خدای مهربان یادمان رفت .


گر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید ، برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم ، اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید ، برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن را خواهم زد ، عشق بها دارد ، من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم و یک دنیا اشک ، آری ، عشق بها دارد !

باهات میام نفس نفس / تو آسمان توی قفس / از اول تا آخرش / دوستت دارم همین و بس

من که در پیله ی خویش شوق پروانگی از یادم رفت ، لااقل موقع رفتن بسپار ابر جای تو ببارد به سرم ، ماه جای تو بتابد به شبم و سرانگشت بزند گاهگاهی به دلم ، شاید این تلخی ایام غم انگیزم را باز با یاد تو از یاد ببرم !

 

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:33 | مرتضی|

منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم سر رو شونه هايت بگذارم....از عشق تو..... از داشتن تو...اشک شوق ريزم منتظر لحظه ي مقدس که تو را در اغوش بگيرم بوسه اي از سر عشق به تو تقديم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه کنم اري من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را مي ستايم

| 23 ارديبهشت 1389برچسب:,| 11:29 | مرتضی|

خاطرات دیرپای ؛ خاطرات دیرپای در گذرند

 

اما ، تنها خاطره تو در دلم باقیست

آنجا که خیالت آرمیده است

تصویر معطر تو باقی است

حلاوتی دست نیافتنی ، در اندیشه ام

دیگران ترکم می کنند

همه رهایم می کنند

اما تو می مانی ................

 

برای من و تو

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 21:5 | مرتضی|

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست

حرفی بزن که موج صدایت شنیدی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست

یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

این قطره هم به شوق نگاه تو چکیدنی ست

خم شدـ شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت عزیزتر از جان کشیدنی ست

من در فضای خلوت تو خیمه میزنم

طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست

تا اوج راهیم به تماشای من بیا

با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 21:3 | مرتضی|

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدای تمام زیبایی ها خدای عشق

شروع یک عشق همیشه اسان نیست چون گاهی شروع یک عشق ممکنه یک طرفه باشه یا حداقل اینجوری به نظر میرسه ولی هرچقدر هم که سخت باشه شیرینه.

عشق من به مهتاب هم از همین نوع عشقه چون با این که بهش خیلی نزدیکم ولی نمی تونم حرف دلم رو بهش بزنم یا حداقل احساس واقعیش رو در مورد خودم ازش بپرسم.و تنها راه گفتن حرف دلم نوشتن این وب پس این وب برام خیلی مهمه و امید وارم روزی بتونم حرفای دلم رو به خودش بزنم.

مهتاب عزیزم یک قلب تو دنیا هست که فقط به خاطر تو میزنه اونم قلب منه پس نکنه با رد کردن من این قلبه بیچاره رو بشکنی

باسرانگشت عشق هرکسی شاعر می شود   (سقراط)

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 20:56 | مرتضی|

سلام

سلام به اونی که از تمام دنیا بیشتر دوسش دارم.به کسی که حاضرم تمام زندگیم رو بدم فقط یک دقیقه کنارش باشم.

سلام به مهتاب عزیزم که درسته ازش خیلی دورم ولی حتی یک لحظه ام از یادم نمیره شاید اون حتی یک لحظه هم به من فکرنکنه وحتی من رو یادش نیاد ولی اون در تمام لحظه لحظه زندگی من همیشه در ذهن ودرکنار من است.

مهتاب عزیزم امروز دلمم خیلی گرفته بود از صبح که از خواب بیدار شدم سعی کردم یک جوری خودم رو مشغول کنم تا کمتر به تو و زندگیم فکر کنم به این که تو در کنارم نیستی و ازم خیلی دوری.به اینکه ایا من لیاقت تو و خوبی های تو رو دارم . ایا میتونم در کنارت باشم و تورو به خواسته هات برسونم چون خواسته های تو خواسته های منه و تمام ارزوی من بر.ورده شدن ارزوهای تو و بودن تو در کنارم است.

صبح ساعت نزدیک 9بود که از اتاقم توی خوابگاه رفتم بیرون کلاس نداشتم رفتم یک سر به سایت دانشگاه بزنم زمانی که پشت سیستم نشسته بودم هیچ فکری تو ذهنم جزء یاد و فکر تو نبود وبلاگ رو باز کردم هیچ متنی برای نوشتن نداشتم چون کلمه ها دیگه فادر به بیان احساس وتفکر من نبودن .چون جمله ای یا شعری به نظرم نمی رسید که برات بنویسم .پس تنها کاری که کردم شروع کردم به طراحی قالب وب تاشاید متنی-جمله ای یا حتی کلمه ای به خاطرم برسه که بتونم در باره تو وعشقم  توی این وب که خیلی برام مهم بزارم ولی هیج................

ساعت نزدیک 12بود هیچی به ذهنم نمیرسید صفحه وب رو بستم ورفتم سلف تمام مدت غذاخوردن به تو فکر میکردم .به لحظه های کمی که دیده بودمت.به خودم به عقب بودنم از زندگی ودنبال زاهی برای رسیدن به تو.

بعد از ناهار اومدم خوابگاه رفتم اتاق یکی ار دوستام که بهش اعتماد دارم وباهاش راحتم چون هم دوست هم همشهریم بعد از کمی صحبت کردن ازش پرسیدم تا حالا شده کسی رو دوست داشته باشی ولی فکر کنی اون ازت خیلی بهتره؟بعد از فکرکردن گفت اره توزبون ا زم بهتره حالا چرا ازم پرسیدی؟ گفتم چون فکر می کنم اون که من دوستش دارم خیلی ازمن بهتره ولی تو دلم گفتم فکر نمیکنم مطمئنم که مهتابم خیلی خیلی از من بهتره.بعد از کمی صحبت کردن ازاتاق اودم بیرون رفتم اتاق خودمون داشت اهنگ گوش می کردم که خوابم برد توخواب تمام مدت به تو فکر میکردم که یک دفعه تو خواب فکر نوشتن این متن به ذهنم زد بلند شدم شرو به نوشتن این متن کردم/این متن خیلی برام مهمه چون حزفه دلمه نه یک مشت شعار.

اینا همه حرف دلمه ومیخوام بدونی که خیلی دوست دارم و میخوام همیشه درکنارت باشم وشاد ببینمت وتا لحظه ای که خودت بهم نگیدوستم نداری به خاطرت باهمه دنیا میجنگم وبای به دست اوردنت از همه دنیا میگذرم ولی اگه روزی بهم بگی دوست ندارم و کسه دیگه رو دوست داری وبدونم حرف دلته و با کسی دیگه خوشبخت میشی وشادی حاضرم از دلم بگزم تا توشاد باشی و خوشبخت بشی .هرچند بعد تو زندگی دیگه برام معنی نداره ولس اون موقع تنها چیزیکه خوشحالم میکنه دیدن شادی توی

امیدوارم همیشه شاد باشی چون شادبودن تو تنها ارزوی منه

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 20:47 | مرتضی|

تومال منی

زندگی مال تو ......... مرگ مال من.........راحتی مال تو.............. گرفتاری مال من ........... شادی مال تو .......... غم مال من.........همه چی مال تو ولی تو مال من

مرا به یاد داشته باش

 

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 20:45 | مرتضی|

دوری

ساعت های دوربودن به سختی برام میگزره از اون سخت تر اینه که نمیدونم تو هم بهمن فکرمیکنی یانه؟

هرساعت که اینجا توخوابگاه هستم مثل یک سال برام میگزره با هم اتاقی هام اونقدر صمیمی نیستم که بتونم باهاشون درد دل کنم فقط یک نفرتوی این خوابگاه برای درد دل است که اونم تو اتاقه ما نیست.

حالا از همه این ها بگزریم .تحمل دوریت برام خیلی سخت شده تحمل اینکه نمیدونم کجایی چه کار میکنی........

حالا تنها کاری که ارومم می کنه نوشتن اما نوشتن برای کی خیلی مهمه چون هرکسی وهرچیزی ارزش نوشتن نداره

مهتاب عزیزم نوشتن برای تو وعشقم خییلی برام سخته چون میدونم ارزش تو وعشقم خیلی بیشتر از نوشته های منه

ولی نوشتن برای تو رو دوست دارم و امیدوارم هرچه زودترین دیوار فاصله بین من وتو برداشته بشه ومن بتونم حرف های دلم رو بدون واسطه نوشتن به تو بزنم .کاش خانوادم میتونستن حرف دلم رو بفهمن ولی حیف حیف که نمیتونن من وحرف دلم رو بفهمن .

ای خدا چرا چرا همیشه اونی روکه دوستش داری ازت دوره چراتولحظه های سختی در کنارت نیست یا حتی بهت فکر هم نمی کنه   چرا همیشه فاصله بین اونایی هست که به هم احساس نزدبکی میکنی .چرا همیشه یکی که دوستش داری اون نمیتونه تورو عشق تو رو درک کنه و عشق تو رو یک شوخی میدونه

خدایا تو این دنیا فقط یک چیز رو از ته دل ازت میخوام که اگه اون رو بهم بدی انگار همه دنیا رو بهم دادی چون اون همه دنیامه  

خدایا یعنی میشه یک روز کنار مهتاب زندگیم شب وروزهام رو بگذرونم و در کنار مهتابم به خواسته هام برسم

خدایا نیار اون روزی که مهتابم رو ازدست داده باشم و اون دنیای یکی دیگه شده باشه

به امید روزهای باهم بودن وسلامت مهتاب عزیزم

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 20:39 | مرتضی|

غرور و خجالت

سخت ترین چیز تو دنیا اینه که عاشقه یکی باشی ولی به خاطر غرور و خجالتت نتونی بهش نشون بدی که عاشقش هستی وبد تر این که به خاطر همین غرور و خجالت اونی که  عاشقش هستی رو بدون اینکه حتی احساسش رو در مورد خودت  بدونی از دست بدی

 

| 22 ارديبهشت 1389برچسب:,| 20:38 | مرتضی|

صفحه قبل 1 ... 22 23 24 25 26 ... 27 صفحه بعد

De$ign:khanoomi